- : اون خدا بیامرز هم یه روده راست تو شکمش نداشت، این آخری ها هم که مینداخت گردن پیری و آلزایمرِ نداشتش.
+ : داشت دیگه ، همه میگفتن قاطی کرده بندهخدا.
- : آره هر موقع به ضررش بود که داشت، بهش میگفتی چه خبر از محسن خان، میگفت : ۵ قرون بهش دادم تو ممسنی خونه بگیره پس نداد ؛ بعد که میگفتی ارث بچه ها رو تقسیم کن، طوبی دختر دم بخت داره، میگفت : طوبی کدوم بود؟
+ : ای آقا، شما هم سخت نگیر، بلخره هرچی که بود اون خدابیامرز دستش به خیر میرفت.
- : چه خیری برادر ؟ چراغ خونهاش کور بود، میرفت برای مسجد چلچراغ میخرید، خدا رحمت کنه عیالش قمرتاج خانم رو، خدا بهش صبر ایوب داد که این مرد رو تحمل کرد، برای هفت پشت غریبه پستون به تنور میچسبوند اونوقت جلوی اهل و عیالش کاسه چه کنم دستش بود، البته حساب کتاب همه فضلهاش رو داشت، به جاش خوب میگرفت.
+ : بابا خوبیت نداره پشت مرده اینطور بگی، دستش از دنیا کوتاست، خرده حساب که باهاش نداری ؟
- : گفتن نداره، همون موقع که ما میخواستیم شراکت کنیم این داداش ما گفت فلانی دست و روش رو با آب مردهشورخونه شسته، آخرش شما میزنید به تیپ و تاپ همدیگه، ما گفتیم نه خان داداش، این حرفها کدومه، طرف اعتبار داره، خرش تو بازار میره.
+ : خب بعدش چی شد ؟
- : ای بابا، چی بگم بخدا، پشت مرده که حرف نمیزنن، لیوانت رو بیار برات چای بریزم.