همه میدونیم، ایران با فرش و نقش و نگار فرش هاش تو تمام دنیا شناخته شده، نقش و نگاری که مختص ذهن خلاق و خیالباف بافنده روستاهای ایرانه، که خیلی وقتا اسم اون روستا هم به گوش کسی نرسیده ولی فرش اون بافنده زیر پای یکی مثل فروید قرار گرفته.
چند وقت پیش رفتم موزه فرش ایران، اونجا فرشهایی با قدمت ۵۰۰ ساله از بافندههای ایرانی پیدا میشه با نقش و نگارهایی بی نظیر که با وجود گذشت قرنها هنوز حس زندگی و زنده بودن منتقل می کنند.
یک فرش تو موزه هست برای من که حقوق مالکیت فکری خوندم خیلی ویژه بود، بافنده اون فرش، گوشه سمت راست قالی نقش پسربچهای با اسباب بازی در دست با ابعاد کوچیک بافته، این نقش کاملا متفاوت از نقشه اون قالی بافته شده، این باعث شد فکر کنم فارغ از همه قصههایی که پشت این نقش پسر بچه گفته شده، بافنده فرش در آن زمان خواسته قالی که میبافه رو متمایز از قالی بقیه بافندهها بکنه یا طرح قالی ویژه خودش رو ببافه، شایدم عشق مادرانه و ذوق بازی پسربچهاش رو قالی نقش بسته ولی هر چه که بود هنرمند روستایی چند قرن پیش بدون اینکه آگاهی داشته باشه یک اثری خلق کرده که میشه در این عصر در قالب کپی رایت یا حتی طرح صنعتی مورد حمایت قرار داد.
