ali--g
ali--g
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

درباره‌ی فیلم تصادف (۱۹۹۶)

فیلم کرش - دیوید کراننبرگ (1996)
فیلم کرش - دیوید کراننبرگ (1996)

فیلم تصادف (Crash) به کارگردانی دیوید کراننبرگ در سال ۱۹۹۶ موفق به دریافت جایزه‌ی هیأت داوران جشنواره‌ی کن شده است. فیلم در مورد گروهی از آدم‌ها است که از تصادف ماشین‌ها لذت جنسی می‌برند. در ادامه قسمت‌هایی از کتاب «رویای آهن» از Olivier Père که برای خودم جذاب‌تر بوده‌اند را ترجمه کرده‌ام:

به نظر می‌رسد انسان‌ها در اقلیت قرار دارند. جامعه‌ای کوچک و ایزوله در محیطی شهری - صنعتی که توسط ماشین‌ها و به خصوص اتومبیل‌ها مورد هجوم قرار گرفته‌اند. بالارد (یکی از شخصیت‌های فیلم) از بالکن خانه‌ی خود ترافیک بی‌امان اتومبیل‌ها را در اطراف شهر نظاره می‌کند و نتیجه می‌گیرد که جریان اتومبیل‌ها افزایش پیدا کرده است؛ مثل انتشار ویروس در بدن یک موجود زنده. کراننبرگ در این فیلم احتیاجی به افکت‌های سینمایی خاص برای نشان دادن حضور ماشین‌ها و بیگانگی انسان‌ها ندارد. مثل هر سینماگر حرفه‌ای دیگر، سینمای کراننبرگ واقعیت را آنچنان که هست (در این فیلم اتوبانی شلوغ از اتومبیل‌ها) نشان می‌دهد.
برای نشان دادن سردی احساس‌ها و ارزش‌ها که شخصیت‌های فیلم درگیر آن هستند، کراننبرگ آن‌ها را صحنه‌های خلوت (مثل اعضای یک فرقه) و بدون حضور‌ فیزیکی انسان‌های دیگر نشان می‌دهد. این اتفاق در سکانس بیمارستان، بعد از اولین تصادف و زمانی که کاترین به ملاقات همسر خود می‌رود کاملا مشهود است. بالارد تنها بیمار یک خوابگاه خیلی بزرگ است. نبود انسان‌ها در دیالوگ هم خود را نشان می‌دهد (بالارد به کاترین می‌گوید که ما در یک بیمارستان متعلق به فرودگاه هستیم که برای حوادث هوایی ساخته شده است). در این سکانس و در نبود روابط بین انسان‌های دیگر، متوجه از دست رفتن ارتباط کاترین و بالارد با هم‌نوعان خود می‌شویم. رابطه‌ی جنسی به تنها نوع رابطه‌ی این افراد خلاصه می‌شود که برای پایان دادن به ناامیدی‌ها آن‌ها ناکافی به نظر می‌رسد.

در ادامه‌ی کتاب می‌خوانیم:

تصادف فرمی تکراری و سریالی به خود گرفته است. به نظر می‌رسد که فیلم به دنبال آن است که برای رسیدن به موفقیت یا حداقل نتیجه‌ای قابل قبول، یک تجربه باید به صورت‌های مختلف تکرار شود. تکرار در فیلم علاوه بر نمایش شرارت شخصیت‌ها، نشان می‌دهد که برای رسیدن به موفقیت باید در آرامش و به طور مکرر یک اتفاق را بازتولید کرد تا در هر بار تکرار به بهبود و انتقال تجربه بپردازیم. با تکرار حرکت‌های یکسان و دیالوگ‌های یکسان، شخصیت‌های فیلم وارد یک چرخه‌ی کنکاش با فرجامی ناامید‌کننده می‌شوند؛ همانند صحنه‌ی آخر فیلم که لذت همراه با مرگ با هم اتفاق می‌افتد.
فیلمتصادفcrashکراننبرگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید