ali--g
ali--g
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

سولاریس: سرگیجه‌ی زمان

جورج کلونی در نقش کریس کلوین - سولاریس (۲۰۰۲)
جورج کلونی در نقش کریس کلوین - سولاریس (۲۰۰۲)

چند وقت پیش به اپیزود جدیدی از رادیو نیست با محوریت دو فیلم Ad Astra و Solaris گوش دادم که باعث شد در مورد فیلم سولاریس مطالب بیشتری بخوانم. مقاله‌ی سولاریس از استیون سودربرگ (۲۰۰۲): تامل و سرگیجه‌ی زمان از فلوریان لوپز خیلی خوب به تمام جزییات فیلم پرداخته است. در ادامه قسمت‌هایی از مقاله که به نظرم جذاب بوده‌اند را ترجمه کرده‌ام:

سولاریس داستان یک ناتوانی است؛ نه فقط ناتوانی یک فرد بلکه ناتوانی به صورت عام که از وجود پروتاگونیست داستان فراتر می‌رود. در حقیقت، به بار کشیدن این ناتوانی یک اتفاق فردی نیست و بالعکس همانطور که جلسه‌ی گروهی تراپی اول فیلم نشان می‌دهد یک اتفاق دست‌ جمعی تلقی می‌شود. آدم‌ها در حضور یک روانشناس به بازگویی اندوه‌ها و پریشانی‌های خود می‌پردازند. فرای تفاوت‌های فردی، این آدم‌ها رنج واحدی دارند که پروتاگونیست را دچار تشویشی افزون‌تر می‌کند. بنابراین، فرجام کریس کلوین [نام پروتاگونیست داستان] بدون شک جنبه‌ی عمومی خواهد داشت. بیایید حضور سیاره‌ی زاینده، پایان مرگ و بازگشت دوباره‌ی ریا [نام همسر فوت شده‌ی کریس کلوین] را فراموش کنیم. از داستان چیزی جز رنج محتوم کاراکتر‌ها و جاودانگی عشق در زمان (و جمله‌ای از دیلان توماس که کریس در اولین برخورد با ریا به زبان می‌آورد: چیرگی مرگ جایی ندارد) چیزی باقی نمی‌ماند.

در ادامه‌ی مقاله، لوپز اضافه می‌کند:

فیلم سعی ‌می‌کند که تشویش‌های انسان‌ها رو به تصویر بکشاند و مشکلات زمان ما را یادآوری کند. اولیور دنیس (نویسنده‌ و تاریخ‌نگار کانادایی) در ستایش داستان سولاریس می‌گوید که سولاریس استعاره‌ای است که وضعیت حال ما را نشان می‌دهد. همچون کریس کلوین و ریا ما خود را در برابر جهانی می‌بینیم که نه به حرف‌های ما گوش می‌کند و نه به سوالات ما پاسخی می‌دهد. ما در برابر جهانی قرار گرفته‌ایم که سوالات خودمان را دوباره از خودمان می‌پرسد، وهم‌ها و آشفتگی‌های خودمان را به خودمان برمی‌گرداند. ما در جهانی دیجیتال زندانی شده‌ایم که همچون سولاریس از درک بیولوژیک ما خارج است.
[.....] کاراکتر‌ها در سولاریس، به خصوص ریا، ذات اصلی خود و وجود بیولوژیک خود را از دست می‌دهند. یک تصویر خیالی خارج از محدوده‌ی زمان و مکان، ریا سوژه‌ای انسانی خودمختار نیست. ریا حرف می‌زند، بو می‌کند، گریه می‌کند اما ریا یک تصویر از روی خود ریا است، یک نسخه‌ی دوم بدون داشتن ویژگی‌های ذاتی نسخه‌ی اصل. با این تفاسیر ریا چیزی فرای انسانیت است. ریا به ناتوانی انسان اشاره می‌کند.
https://podcasts.google.com/feed/aHR0cHM6Ly9hbmNob3IuZm0vcy9hZDZiMzcwL3BvZGNhc3QvcnNz/episode/Mjg2YzFkYjMtNzA1Mi00NmRiLTgxNzUtYzQ0NGRiOGJiM2Y3?ved=2ahUKEwilmqvH88nqAhXN4YUKHTi6DrIQkfYCegQIARAF
https://open.spotify.com/album/7vgPMuPh0HhZM9E1jkF6Mw?si=L1nBdsVEQ6CHyvcnyr55_w



سولاریسفیلمجورج کلونیاستیون سودربرگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید