Alguien
Alguien
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

:)

نشستم رو تختم؛ تکیه دادم به دیوار... دلم گرفته.

خواستم برم بیرون قدم بزنم. خواستم موزیک گوش بدم؛ دستمو بردم گوشی و هندزفری رو از گوشه تخت برداشتم؛ چند ثانیه گذشت... دستمو نگاه کردم؛ خالی بود.

سرمو تکیه دادم به دیوار و چشمامو بستم.


تصور کردم تو خیابون مورد علاقم دارم قدم میزنم. دستمو میکنم تو جیب پالتوم و هندزفریمو در میارم و میذارم تو گوشم. میرم تو موزیک پلیر و یه آهنگو رندوم پلی میکنم و میذارم رو شافل؛ هرچی باشه، فقط میخوام یه صدایی تو گوشم باشه. یکی یکی آهنگا تو ذهنم مرور میشن...

"قشنگه رد پای عشق بیا بی چتر زیر برف..."

"اونقدر قلبم قبره..."

"in case you didn't know..."

با مرور هر کدوم حالم هم عوض میشه.

میرسم خونه؛ هندزفریمو درمیارم؛ چشامو باز میکنم...

انگار از خواب بیدار شدم. چند ثانیه طول میکشه تا به محیط عادت کنم. آفتاب غروب کرده...

چه همه راه رفتم!

محدودیت
جایی برای تخلیه افکار اسیدی یک XNTJ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید