علی اشرفی
علی اشرفی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

ابتذال در خداپرستی!

داستان کوتاهی هست که می‌گه:

مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه‌گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن و احوال آنها را جویا شو.

مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت و جویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده و بذر پاشیده‌ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم!

مرد به خانه کوزه‌گر رفت، دخترک گفت کوزها را ساخته‌ایم و در آفتاب چیده‌ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست.

مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت: چه باران بیاید و چه باران نیاید ما بدبختیم.

بالاخره باران بیاید یا نیاید؟
بالاخره باران بیاید یا نیاید؟


=================

حالا حکایت ماست . . .

=================

* راننده‌ای مستأصل و درمانده، به دنبال جای پارک می‌گشت... مرتبا می‌گفت: خدایا . . . خدایا . . . یه جای پارک . . . خدایا . . . یه جای پارک نصیب من کن . . . / ناگهان در حاشیه خیابان چشمش به جای خالی می‌افته و می‌گه: خدایا نمی‌خاد، نمی‌خاد کمک کنی، خودم پیدا کردم!!




مبتذل در لغت، به‌معنی پیش‌پاافتاده است. ابتذال یعنی پیش‌پاافتاده کردن یک موضوع یا مفهوم.

* مادری دعا می‌کند که فرزندش در کنکور قبول شود!
* دوستی دعا می‌کند که قیمت ماشین ارزان شود، تا او بتواند بخرد!
* دوست دیگری دعا می‌کند که کرونای رقیبش خوب نشود، تا او را به‌جای رقیب به مسابقات اعزام کنند!
* دیگری در خانه نشسته و دعا می‌کند که کاندایدای محبوبش در انتخابات برنده شود!
* سیاستمداری که ده‌ها سال سابقه فعالیت فرهنگی و فلسفی هم دارد، ادعا می‌کند که «خدا» در پیروزی‌شان در انتخابات نقش داشته!

مبتذل در لغت، به‌معنی پیش‌پاافتاده است. ابتذال یعنی «پیش‌پاافتاده کردن» یک موضوع یا مفهوم.

یادم می‌آید چند سال پیش، پیرمردی تعریف می‌کرد که حدود پنجاه سال پیش، وقتی در اخبار می‌آمد که یک جوان فلسطینی «شهید» شده، از شنیدن کلمه‌ی «شهید» مو به تنمان راست می‌شد و پُر از شور و حرارت می‌شدیم. ولی در سال‌های اخیر، که هر رُخدادی؛ اعم از جنگ، ترور، قتل، تصادف، سقوط هواپیما و . . . منجر به اعلام خبر «شهادت» شد، این واژه دچار ابتذال شده، و هرگز شور و حرارتی را در شنونده ایجاد نمی‌کند.




یکی از این مفاهیم دستمالی‌شده و به ابتذال کشیده شده؛ همان مفهوم خداپرستی یا یگانه‌پرستی، یا وحدانیت و توحید است.

* مادری نذر و نیاز می‌کند که فرزندش در کنکور از دیگران پیشی بگیرد و قبول شود!
* دوستی از خدا می‌خواهد که قیمت ماشین ارزان شود، تا او بتواند بخرد!
* دوست دیگری دعا می‌کند که کرونای رقبش خوب نشود، تا او را به‌جای رقبش به مسابقات اعزام کنند!
* دیگری در خانه نشسته و دعا می‌کند که کاندایدای محبوبش در انتخابات برنده شود!
* سیاستمداری که دهها سال سابقه فعالیت فرهنگی و فلسفی هم دارد، ادعا می‌کند که «خدا» در پیروزی‌شان در انتخابات نقش داشته!
* کُشتی‌گیری که پس از زحمت و تمرین‌های متعدد، با یکی ــ دو خطا مدال را از دست داده، در جواب خبرنگار می‌گوید که: «خدا نخواست» و روز دیگر درباره‌ی دلیل موفقیتش می‌گوید: «خواست خدا و دُعای مَردُم!»

در واقع، به نظر می‌رسد که برای عده‌ی زیادی از مردم، خـدا، بُنگاه کارچاق‌کنی است. خدا کسی است که نشسته تا کارهای مــن را سر و سامان بدهد... برای دخترم شوهر خوب پیدا کند... مدال طلا را به تیم مورد علاقه مــن بدهد، اگر مــن ماشین دارم، قیمت ماشین را بالا ببرد تا به نفع مــن بشود... و در مقابل اگر مــن ماشین نداشتم، قیمت ماشین را پایین بیاورد تا مــن بتوانم بخرم.

و سؤال این است که خدای متعال در موقعیت‌هایی که دو تا دعا متضاد هم باشند، باید چه کار کند؟

مثلا) در مقابل دعای هزاران سرباز، در این طرف جبهه جنگ و آن طرف جبهه جنگ، دعای کدام عِدّه را برآورده کند؟
مثلا) خدا در مقابل قبولی فرزند این مادر، و قبول نشدن فرزند آن مادر دیگر، چه باید بکند؟
مثلا) خدا بالاخره باران ببارد؟ یا نبارد؟

خداوکیلی از خودمان بپرسیم، خدا در باریدن باران نقشی دارد یا خیر... و اگر دارد، دُعای مردمان در آن تأثیری دارد یا خیر.

باشد که از این «ابتذال در خداپرستی» رهایی یابیم.

خداپرستیدعاخرافاتخرافه‌پرستیباورها
گاهی، طنز و همیشه مهم! مطالبی می‌نویسم درباره سیاست، تاریخ، فوتبال، تخمه آفتابگردان، خورشت قیمه، زاپاس دوچرخه، ترک دیوار، سیم خاردار و . . .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید