علی محمدحسین
علی محمدحسین
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

چرا دانشگاه 2

برای نوشتن قسمت دوم کمی با خودم کلنجار رفتم که از کجا شروع کنم. راستش در ابتدا می‌خواستم لحن متنم کلی باشد اما به این نتجیه رسیدم که شاید حالت نسخه پیچی پیدا کند. به همین جهت از تجربه خودم خواهم گفت و تصمیم گیری در مورد مسیرتان با خودتان. اما در ابتدا می‌خواهم برای جلوگیری از سیاه نمایی کمی از فواید دانشگاه بگویم که قسمت قبل را تعدیل کرده باشم، البته کاماکان پای حرفم هستم که دانشگاه های ما استاندارد نیست.

دانشگاه به شما مدرک می‌دهد و همین خیلی خوب است، بویژه اگر بخواهید جایی استخدام شوید. اعتماد به مدرک بیش از اعتماد به مهارت است این طور که بنظر می‌رسد. شما در دانشگاه دوستان و استادهای باارزشی بعضا پیدا می‌کنید که در زندگی‌تان تاثیر خوبی می‌گذارند، همچنین در شکل‌گیری شخصیت شما بسیار موثر است. اگر هم رشته‌تان را خوب انتخاب کرده باشید سواد خوبی در زمینه مورد نظر کسب می‌کنید.و اگر خوش شانس باشید شاید به شغل خوبی هم منتهی بشود روند تحصیلتان. در قسمت آخر این نوشته می‌‌خواهم ایده دانشگاه فریلنس را مطرح کنم و قصدم این نیست که بگویم جایگزینی برای دانشگاه است اما بسیار دیده ام که افراد فکر می‌کنند مثلا چون مهندسی کامپیوتر قبول نشدم پس نمی‌توانم برنامه نویس خوبی شوم، این تصور بنظر من درست نیست.

کتب اربعه :)) البته یکی کمه
کتب اربعه :)) البته یکی کمه


خب برسیم به تجربه خودم. من دو یا سه ترم دیگر پرونده کارشناسی ام تمام می‌شود و تقریبا پنجاه درصد واحدهایی که تاکنون گذرانده ام برایم آورده‌ای نداشته. یعنی نه مهارتی شده که بتوانم با آن یک ریال درآمد کسب کنم و نه باعث پیشرفت درک علمی و نظری من شده. احساس می‌کنم وقتم را دور ریخته‌ام. بعضی از این واحدها دروس عمومی بود که محتوای ارائه شده در آن ها ذاتا طوری بود که نه به درد دنیا می‌خورد و نه آخرت. درس مبانی کامپیوتر هم آنقدر استادمان بد درس می‌داد که هیچ فرقی پیش و پس از کلاس در دانشم از برنامه نویسی ایجاد نمی‌شد. فیزیک عمومی را از قبل بلد بودم و ریاضی عمومی ها هم بخش هایی را از قبل بلد بودم و بخش هایی هم یاد نگرفتم، معادلات دیفرانسیل هم بسیار درس چرندی بود.تعدادی هم از دروس دانشکده واقعا بدرد نخور بود برای من. دروس فیزیک، دو فایده دارد، یک اینکه بخاطر ساختار زیبا و سازگار نظریات و یا پدیده های زیبای تجربی یک شعف و لذت وصف ناپذیری به انسان دست می‌دهد و گویی درکت از جهان کمی پیش رفت کرده و دو اینکه پایه‌ای می‌شود برای دروس پیشرفته تر که اگر بخواهی فیزیکدان شوی حسابی بدردت می‌خورند. من چون رشته ام را درست انتخاب نکردم( در مورد انتخاب رشته هم می‌نویسم) عملا مورد دوم برایم بی‌فایده است و مورد اول هم قربانی تدریس و ساختار مکتب خانه‌ای دانشگاه شد. ساختار مکتب‌خانه ای چیست؟ یک معلم با تعدادی شاگرد. معلم آنقدر می‌‌گوید و تکرار می‌کند که درس برود در مغز این کودکان نادان و با سواد شوند. نکته مهم این است که کسی چیزی نمی‌فهمد فقط اسم چیزهارا یاد می‌گیرید.( خاطره زیبای فاینمن ). رابطه استاد و دانشجو هم یک رابطه فرمانده-سربازی است. استاد اوامری می‌دهد(پروژه و امتحان و تمرین) که تو باید اطاعت کنی اگرنه نمره ات کم می‌شود. اینکه چرا این درس ها را می‌خوانیم محلی از اعراب ندارد. پس کل فرایند درس خواندنت می‌شود اینکه بروی سر کلاس و در نهایت نمره‌ای برود در کارنامه اعمالت. آن زمان که از وجود نحس کرونا فارغ بودیم و کلاس ها حضوری بود وقتی در سلف دانشگاه غذا می‌خوردم و کسی هم صحبتم نبود ناچار گوشم به صحبت بغل دستی هایم توجه می‌کرد که داشتند یا راجع به نمره صحبت می‌کردند یا داشتند راجع به نمره صحبت می‌کردند.عده ای هم به نقطه‌ای خیره شده و داشتند به نمره و اینکه ترم بعد چه واحدهایی بگیرند فکر می‌کردند. من هم با خودم می‌گفتم شریف دانشگاه نیست، دبیرستان است با کمی ارتقا ...

بگذریم، این شد که به این فکر افتادم که شاید بتوان راهی یافت که مزیت دانشگاه را داشته باشد و هزینه هایش کمتر باشد، بازهم تاکید می‌کنم این ایده‌ای در حال آزمون است و راه امن همان دانشگاه ، با این حال معتقدم رسیدن به این فرهنگ که می‌توانیم چیزهای زیادی را به طور جدی یاد بگیریم بدون اینکه در محیط آکادمی باشیم پیشرفت های بزرگی را برای انسان رقم خواهد زد.

ادامه دارد....

دانشگاهکنکورآموزشفیزیکدرس
لیسانس فیزیک شریفم ولی میخوام به طراحی صنعتی تغییر مسیر بدم، اینجا راجع به دانشگاه و رشته و گاهی هم مطالب علمی مینویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید