چرا دانشگاه میرویم؟ آیا اصلا باید دانشگاه برویم؟ آیا میتوان مانند شغل در تحصیل هم فریلنس بود؟ جواب این گونه سوالات این است که بستگی دارد. من در این متن میخواهم این بستگی را باز کنم، یعنی شرح دهم. اگر دبیرستانی هستید یا فرزند در شرف کنکور دارید یا دانشجو هستید و تکلیفتان را نمیدانید دعوتتان میکنم به این نوشته.
دانشگاه میرویم چون باید رفت اصولا همه میروند ماهم میرویم یا اگر نروم بیسواد صدایم میکنند. این ها دلیل های ناموجهی است برای صرف چهار سال از طلایی ترین بخش های جوانی که بدبختانه افرادی که این دلایل را دارند کم هم نیستند و این یعنی ظرفیت بزرگی از جوان های جامعه مان را در یک نظام کم بازده قرار داده ایم که نه تنها به محصول علمی یا صنعتی قابل توجهی تبدیل نمیشود که روح و جسم جوان را هم فرسوده میکند. برای یافتن جواب باید کمی دانشگاه شناسی کنیم.
دانشگاه چیست؟
این سوال در کشور ما و کشورهای پیشرفته جواب های متفاوتی دارد، راستش را بخواهید همانطور که دانشجوها نمیدانند چهکاره هستند دانشگاه های ما هم تعریفی از خود ندارند. مثلا دانشگاهی که خودم در آن درس میخوانم و اسما بهترین دانشگاه ایران است عمل نقشش شده سکو پرتاب به دانشگاه های خارج، البته پیشرفت هایی هم بوده اما هویت دانشگاه اصلا تعریف نشده. خب دانشگاه های غرب چه؟ نمیخواهم وارد جزئیات شوم اما یک واقعیت مهم این است که دانشگاه پدیده ایست مدرن و نتیجتا مرتبط با صنعت. یعنی پیشرفت صنعت به حدی شد که لازم بود افراد ورای دانش متعارف خودشان بروند و در زمینه هایی متخصص شوند. تخصص یک کلید واژه بسیار خوب برای نقش دانشگاه است. ( همینجا میتوانید از خودتان بپرسید که چه تخصص هایی در کشور ما نیاز است و آیا رشته های پر متقاضی با نیاز های کشورمان هم خوان است؟) اجمالا دانشگاه جایی است که شناخت (یعنی علوم پایه و انسانی) و بهره گیری (تکنولوژی و مهندسی و پزشکی ) در یک سازوکار پیچیده که با هم ،هم افزایی کنند به حل مسائل میپردازند و ارزش خلق میکنند.(جایگاه رشته های هنری کمی پیچیده است بنابراین در مدلم به آن ها نمیپردازم.) در دانشگاه زیست بوم هایی هست که در آن متخصصین با همکاری هم پروژه هایی را پیش میبرند که محصول این پروژه ها یا کتابی میشود برای شناخت خود یا جهان اطراف یا کالایی که زیست را بهبود بخشد. مثلا دانشگاه آکسفورد هم نگرش های عمیق فرهنگی و علمی را بعنوان کتاب چاپ میکند و هم تلاش در ساخت واکسن کرونا دارد، این یعنی دانشگاه.
خب درست متوجه شدید در کشورمان دانشگاه نداریم. یعنی مدارسی هستند با آموزش های پیشرفته اما اصلا هیچ کدام شایسته لقب دانشگاه نیستند. اصلاح این روند خود بحثی مفصل میطلبد اما تکلیف ما بعنوان یک فرد چیست؟ خب با توجه به مقدمه بالا میفهمیم تحصیل عالیه به دو سرنوشت ختم میشود احتمالا، یک اینکه اگر بچه زرنگ باشید و در دانشگاه های خوب رزومه خوب جمع کنید میروید خارج و آنجا میفهمید دانشگاه یعنی چه؟ یا اینکه مدرکتان در قابی میرود و میشود لقب مهندسی بدنبال اسمتان. در رشته های پزشکی فضای شغلی بهتر است و تکلیف فرد با خودش بیشتر مشخص.
حال نگاهی کنیم به فرایند تحصیل در رشته های فنی. در دانشگاه ها اصلا خوب درس نمیدهند یعنی میگویند ومیروند و تو میمانی و شب امتحان و جزوه. نشاط رشته های فنی در پروژه و کار گروهی و حل مساله و خلاقیت است، در آموزش عالی ما هیچ یک وجود ندارد، شما فقط باید نمره خوبی بگیرید و بشوید فرد باسواد که کمی لغات فرنگی میداند.همان مدل دارالفنونی. همان ازبر کردن به سبک مکتب خانه ها این بار با محتوایی مدرن. مخلص کلام، پاس کردن دروس رشته های فنی در این فضا در یک کلام خلاصه میشود، ملال....
ادامه دارد.