الان که دارم این متن رو می نویسم کنکورها بجز کنکور زبان تموم شده و اکثرا بچه ها آش و لاش از خستگی امتحان لم دادن جلو تلوزیون یا دارن تو گوشی می چرخن. یه حسی بعد کنکور هست که آدم به شدت احساس خلا می کنه و قبلش هی میگه بعد کنکور کلی کار انجام میدم ولی بعدش فقط لش می کنه :) من که اینطور بودم و خیلیای دیگه که دیدم. اما بزودی انتخاب رشته می رسه، به همون زودی که کنکور رسید. اکثرا همون حوالی انتخاب رشته یه فضای جوگیری و التهابِ چی بخونم چی نخونم بالا می گیره و بازار مشاورین تحصیلی هم داغ میشه و احتمالا یه سری بلیط همایش مجازی بفروشن و تو یکی دو هفته و با کلی جوگیری طرف برای چهارسال آینده ش تصمیم می گیره. البته جدیدا تصویب کردن که نتایج کنکور تا دوسال معتبر باشه که خیلی کار خوبیه و نمی دونم از امسال اجرا می شه یا 1402. ولی از ما که گذشت... اما در این صورت هم تصمیم گیری بر اساس یه سری شنیده رو هوا(مثل خفنا می رن برق شریف و ...) و حرفای کلی و بی سر و ته مشاورا کار درستی نیست طبعا ولی معمولا همین اتفاق میوفته :)
انتخاب رشته زمان زیادی مطالعه و اطلاعات می خواد. اصلا از نظر من یکی از اهداف تحصیلات دبیرستان رسوندن شما به جاییه که بتونین شغل آینده تون رو تشخیص بدید و از اونجایی که انتخاب رشته مساوی است با انتخاب شغل بنابراین انتخاب رشته از خروجی ها و اهداف دبیرستانه. ولی در عمل آدما با کلی فرسایش کنکور رو که رد می کنن تازه می گن حالا چه بخونیم. مثل اینه که طرف از یه جاده پر از گرگ و خرس بره یه شهری بعد فکر کنه اصلا می خواستم بیام اینجا یا برم جای دیگه. تو این سلسله نوشته ها هدفم اینه که نشون بدم چطور یه تحصیلات دبیرستانی ایده آل (که ما نگذروندیم) به علاوه اینترنت و تجربه بقیه می تونه تا حد خوبی به انتخاب رشته کمک کنه. دست کم به نظرم از این چیزایی که مشاورا می گن بهتره و مجانی هم هست.( نمی دونم چرا اصلا از مشاورا خوشم نمیاد، می دونم تو هر قشری خوب و بد هست ولی فضای فعلی این شغل اینطوریه که هرکی هیچی نمیشه مشاور میشه که به بقیه بگه چطور یه چیزی بشن، تازه در این حالت یه عده چنان دفتر و دستکی به هم زدند که آدم تعجب می کنه)
پی نوشت: ببخشید این نوشته ها عکس ندارن، چون می خوام زیاد بنویسم حال عکس پیدا کردن ندارم. الانم گفتم فعلا سر بحثو باز کنم و مطالب اصلی از پست بعدی شروع میشه.