خبرهای تلخ و اتفاقاتی که دلِ همهی ما به درد آورده را نوشتند و گفتند. اشک ریختیم، بغض کردیم و توجهمان را بیشتر کردیم. اما به اطرافم که نگاه میکنم تغییرات واقعا ملموس است. رعایتِ بهداشت از آدمهایی که پیش از این خیلی کم رعایت میکردند. افرادی که بیشترِ اوقات بویِ بدِ بدن یا لباسشان آزاردهنده بود. افرادی که ابتداییترین مسائلِ بهداشتی را نمیدانستند. افرادی که اهمیتِ دست شستن را هم فراموش کرده بودند. آدمهایی که بیمحابا در محیطِ کار و زندگی عطسه و سرفه میکردند و از دستمال استفاده نمیکردند. کرونا به ما یاد داد. کرونا استانداردهای بهداشت فرد و محیط را بالاتر برد. کرونا به همهی ما آسیب زد، اقتصاد را تکان داد، جانِ خیلی از هموطنان عزیزتر از جانمان را گرفت، خیلیها را بیکار کرد، اما باعثِ تغییرِ رفتارِ خیلیها هم شد. ما –خیلی بیشتر از قبل- قدر همدیگر را میدانیم. قدرِ پدر و مادر، قدرِ برادر و خواهر، قدرِ دوستداشتنهایمان، قدرِ دیدنها و خندیدنها، قدرِ پیادهرویها و دوچرخهسواری و کافه رفتنهایمان، قدر دورهمی و شبنشینی را بیشتر از قبل میدانیم. قدرِ همهی دیدنهای لذتبخش و شنیدنهای رو در رو. ما چقدر بهخودمان بدهکار بودیم و نمیدانستیم. این روزها بیشتر از قبل به مرگ هم فکر میکنیم؛ اینکه چقدر کارِ نکرده داریم. چقدر دلجوییهای نکرده. چقدر مهربانیهایِ نکرده. چقدر تسویهحسابهای نکرده. چقدر حرفهای نگفته. کرونا بعد از سالها مشکلِ ما –مردم عادی- با مسئولین را یکی کرد. بعد از مدتها مشکلِ ما، مشکلِ آنها هم شد. کرونا چقدر بیتعارف است. کرونا حتی برای خودتحقیرپنداریهایمان هم مفید بود؛ پخش تصاویرِ حمله به فروشگاهها در همهجای دنیا، کمبود ماسک و دستمال و دستکش، بالارفتن قیمتها و خیلی چیزهای دیگر؛ تازه آنها تحریم هم نبودند، مشکل درآمد و تولید حتی ندارند. پخش تصاویر ضدعفونی کردن داوطلبانه خودپردازها و خیابانها، هدیهی ماسک و الکل، انتشار خبر بخشیدنِ اجارهخانهها و حتی خالینشدنِ فروشگاهها آرامبخش بود. آنهم در اوج بحرانِ بیاعتمادی. چشمانمان را روی حقیقت نمیبندیم، کمبودهای فراوان در گیلان و مازندران، مشکلات بسیار در شهرها؛ بله همه اینها هم هست. دنیا درگیرِ این بحرانهاست. به ما فهماند ترس همهجا شبیه هم است و رفتار همراه با ترس هم تفاوت چندانی در هر شهرِ دنیا ندارد.
کرونا حتی درّهی عمیقِ بین ما و پزشکان، ما و پرستاران، ما و بیمارستانها و مطبهای دکترها را هم پُر کرد. کرونا ما را برگرداند به خانههایمان؛ بیشتر بمانیم و لذتِ خانه را بیشتر درک کنیم. کتاب بخوانیم و وقتِ بیشتری را با اعضای خانوادهمان بگذرانیم. کرونا حتی استعدادهایِ نهفتهمان را هم شکوفا کرد. چه روزهایی که از دست دادیم و برای خودمان غذا نپختیم. یاد گرفتیم برای خودمان نان بپزیم و بخوریم. چه لذتی هم دارد، مثلِ یک کودک ذوق کردیم؛ یادتان هست؟ کرونا حتی اهمیتِ فضای مجازی را برای مسئولان پررنگتر کرد؛ اهمیتِ اطلاعرسانی و قدرتِ آموزش. ثابت شد برای خانه ماندن فقط تماشای تلویزیون کافی نیست و برای همین بستههای اینترنتی رایگان توزیع شد تا فیلمها و سریالهایی که متاسفانه در صداوسیما امکان پخشش نیست، آنجا دیده شود. مایهی شگفتی است؛ این شرکتها از همین صداوسیما مجوز میگیرند. کرونا به ما یاد داد بیجهت با ماشین تردد نکنیم. به ما آموخت برای بهداشتِ جامعه، باید هرکداممان بهداشت فردی را رعایت کنیم. در سطحی بالاتر؛ خانه بمانیم، ناقل نباشیم، به هرجایی دست نزنیم و به هرجایی پا نگذاریم، لازم نیست برای سلامکردن همدیگر را لمس کنیم و یادمان بماند دستمال، دستکش و ماسکِ استفادهشده را در سطح زباله بیندازیم، نه در خیابان و معابر عمومی. کرونا خیلی به ما آسیب وارد کرد اما درسهای بزرگی هم داشت.