ویرگول
ورودثبت نام
علی کارگر
علی کارگر
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

بلوغ در سن 26 سالگی – حقیقتی که درباره بلوغ نمیدانستم

مرتضی سلطانی یکی آدمهایی بود که به قول خودش یه روزایی کفش واکس میزده ولی الان به عنوان بنیانگذار هلدینگ زر یا سازنده برند زر ماکارون شناخته میشه.

چقدر نمونه‌ی این داستان‌ها آشناست نه؟

افرادی که از زیر خط فقر، رؤیای خودشون رو دنبال کردن و الان توی خونه‌ی لوکس خودشون مشغول خوردن صبحونه مفصل با آب پرتغال هستن.

این چیزیه که دنیای مثبت اندیشی به شما یاد میده: همین الان از فضای امنت خارج شو و برو دنبال اهدافت...

شب و روز کار کن تا به موفقیت برسی و موفقیتت میشه: ساعت گرون قیمتت رو دستت کنی و با اولین بوگاتی سوپرلوکس ایران توی خیابون‌های بالاشهر تهران چرخ بزنی.

چرا؟

شما توی زندگیتون خیلی چیزها رو کم دارین، ماشین بهتر، خونه‌ی بهتر و پول بیشتر...

این دیدگاه به شما میگه که با مثبت‌اندیشی برید و همه‌ی اینها رو بدست بیارید.

ولی نه! بیشتر داشتن به معنی موفقیت نیست.

کدوم آدم ثروت‌مندی رو دیدی که بگه: خب، تا اینجا کافیه و دیگه نمیخوام درآمدم بیشتر بشه!

سیستم جوری ذهن ما رو مسموم کرده که مثل یک خوک گشنه هرچقدر بخوریم باز هم سیر نمیشیم.

دور تا دور مغز ما رو طمع کردن میگیره و نه تنها هیچوقت احساس موفقیت نمیکنیم بلکه برعکس برای خودمون یه گودال از بدبختی درست میکنیم و هر روز عمیق‌ترش میکنیم.

حضرت علی (ع) فرمودند:

طمع بردگی جاویدان است.

البته "بیشتر خواستن" هیچوقت بد نیست ولی حد تعادل داره.

اگه میل به بیشتر خواستن نداشتیم، هیچوقت اقتصاد پیشرفت نمیکرد و ما هنوز توی غارها زندگی میکردیم.

امّا از یه جایی به بعد باید متوجه بشیم که موفقیت یعنی داشتن یه زندگی خوب با خواسته‌های کمتر.

من این موضوع رو توی سن 26 سالگی متوجه شدم و فهمیدم بیشتر داشتن به معنی بهتر زندگی کردن نیست.

پراید به پژو و پژو به پورشه و پورشه به....

این رویه هیچوقت تموم نمیشه، هرچقدر تلاش کنی چیزهای بیشتری بدست بیاری، خواسته‌ها و دغدغه‌هات به نسبت بیشتر و بیشتر میشن.

درسِ فروش همان درس زندگی است

الان میخوام مهمترین تکنیک فروش و بازاریابی رو بهت بگم که بیشتر متوجه منظور من بشی.

اصل اساسی بازاریابی میگه: برای فروختن به آدمها نقطه‌ی درد اونها رو پیدا کن و راه‌حل رو بهشون بفروش.

این دقیقاً همون کاریه که کتاب‌های انگیزشی و افراد موفق‌نما، صبح و ظهر شب توی سر شما فرو میکنن.

شما چه چیزی رو نداری؟

ماشین لوکسی که اون آدم سوار شده، خونه‌ی میلیاردی، لباس‌های گرون قیمت و...

حالا میخوای این چیزها رو بدست بیاری؟ بیا این راه حل رو از من بخر...

در مرحله بعد چی؟

هیچ خبری رو دنبال نکن!

هیچ فکر منفی به ذهنت راه نده!

فقط به موفقیت فکر و کن و از حاشیه امنت خارج شو!

اینجاست که آدمها بدون فکر با سر میرن تو چاه و خسارت‌های جبران ناپذیری به زندگیشون وارد میشه؛ چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی.

ذهنت رو باز کن

اگه کل پول دنیا رو داشتی چکاری انجام میدادی؟

کجا زندگی میکردی؟ روزت رو چطوری شب میکردی؟ زندگی ایده‌آل چه شکلی میشد؟

هر چیزی که به ذهنت رسید رو یادداشت کن و بزاری جلوی چشمت.

حالا مشکلات و موانع رو فهرست کن.

دردِ نرسیدن به مشکلات باید تبدیل به لذت در مسیر بشه.

داشتن هدف بزرگ نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم مفیده، باعث میشه در سطح جهانی نگاه کنی نه فقط به خودت.

کلام آخر:

علی تو داری میگی به سمت موفقیت نریم؟

اتفاقا کاملاً برعکس من موافقم با اینکه تمام آدمها به سمت موفقیت حرکت کنند امّا تعریف موفقیت رو برحسب ذهنیت آدما متفاوته.

مشکل اساسی ذهنیت آدمها نسبت به موفقیته.

برای موفقیت چیکار کنیم؟

یک هدف بزرگ توی ذهنت نگه‌دار و توی مسیرش قرار بگیر. به هرچیز یا هرکسی که مقابل با شخصیت هدفمند تو قرار گرفت "نه" بگو.

یادداشت‌های روزانه قسمت 3.

سؤال، نظر، پیشنهاد و انتقاد رو بدون سانسور کامنت کنید.

مثبت اندیشیموفقیت زندگیتوسعه فردی
روزنویسی‌های یک کپی‌رایتر برای شما و خودش:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید