دوستیهایی که در طول زندگی شکل میدهیم اغلب به اندازهی افرادی که با آنها دوستی میکنیم منحصربهفرد هستند. دوستیها در دستههای مختلف قرار میگیرند: دوستانی داریم که فعالیت خاصی را به همراه آنها انجام میدهیم، دوستانی هستند که دسترسی راحتی به آنها داریم مثلا هممحله یا همکار ما هستند و دوستان صمیمی. هر یک از این گروهها نقش خاصی در زندگی ما بازی میکنند با این وجود ممکن است روزی برسد که دیگر دوستمان به حساب نیایند. میخواهیم ببینیم نشانههای هشداردهندهی پایان عمر دوستیها چه هستند؟
دوستان صمیمی ارزشمندترین و قابل اعتمادترین جایگاه را در قلب ما دارند و جدایی از آنها برایمان سختتر است. اینها کسانی هستند که بیشتر از همه به آنها میبخشیم و بیشتر از همه از آنها انتظار داریم. با این حال حتی دوستیهای صمیمی هم میتوانند در گذر زمان متزلزل شوند.
هر دوستیای که شروع شده قرار نیست مادامالعمر ادامه پیدا کند، دوستها همیشه مثل یک دوست رفتار نمیکنند و اگر این امر به الگویی تکرارشونده در رفتار آنها تبدیل شود وقت تنزل مرتبهی دوستی به یک آشنای سابق فرا میرسد. از طرفی روابط گاهی جذابیت خود را از دست میدهند که میتواند در اثر تغییر رفتار و اولویتهای یکی از دو نفر یا هر دو، یا تغییر نقش و هویت آنها در زندگی باشد. همچنین امکان دارد طرفین رابطه به قدری رشد کرده باشند که دیگر در آن نگنجند.
وقتی در ذهن شما ارزشمندی یک رابطه زیر سؤال رفته باشد پاسخی برای این سه پرسش در وجودتان پیدا کنید:
اجازه بدهید که کنارهگیریهایتان راهنمای شما باشد. اگر از گذراندن زمان با یک دوست احساس پشیمانی میکنید، یعنی پرچم قرمز رنگی برای شما بالا رفته که باید به آن توجه کنید. و در پاسخ سؤال آخر اگر خودتان را در کشمکش برای یافتن دلیل آغاز رابطه میبینید، پس به احتمال زیاد همین حالا متوجه شدهاید که زمان ترک آن رابطه فرا رسیده است.
تصمیم به قطع دوستیها کار سادهای نیست؛ اما میتواند سالمترین تصمیم ممکن باشد. در مسیر رسیدن به بزرگسالی فعالانه آدمها را برای ورود به زندگیمان انتخاب میکنیم. اما قسمت مهم ماجرا این است که فراموش میکنیم درست به همان صورت که توانایی دعوت آنها به زندگیمان را داشتهایم، قدرت داریم از زندگیمان بیرونشان کنیم. دلایلی که مهر ابطال بر رابطهی دوستانه میزنند عبارت است از:
۱. تعداد برخوردهای مخرب از برخوردهای سازنده بیشتر شده است
اگر ارتباطی منظم با دوست خود دارید و میبینید بیشتر اوقات این تعاملها منفی هستند، ممکن است وقت اتمام رابطه فرا رسیده باشد. قرار بر این است که دوستیها لذتبخش باشند نه اینکه در ما استرس و اضطراب ایجاد کنند. تجربهی لحظات ناخوشایند در هر رابطهای طبیعی است اما اگر به روالی همیشگی تبدیل شود نشانهی این است که شما دو نفر نمیتوانید با هم کنار بیایید.
چشموهمچشمی، رقابت فشرده و حسادتهای زننده نشانههایی هستند که میگویند دوستی شما آنطور که باید باشد، نیست. اگر دائم میخواهید خودتان را به دوستتان اثبات کنید بیشتر از اینکه مایهی آسایش دوستتان باشید او را فرسوده میکنید. انتظار بر این است که در دوستیها حمایت و تشویق جریان داشته باشد نه تقابل و رقابت. پس اگر خودتان را در یک رابطه درگیر جدال ناخوشایندِ «کی از کی بهتره» دیدید، درِ خروجی دوستیتان را پیدا کنید.
۳. دوستتان چیزی به زندگیتان اضافه نمیکند
بیایید واقعیت ماجرا را ببینیم، وقتی کسی میخواهد در زندگی شما باشد باید ارزشی به رابطه بیاورد. درست به همان شکل که یک مهمان مؤدب برای صرف شام دست خالی به مهمانی نمیرود، دوست شما باید به نوعی باعث ارتقای زندگی شما بشود. شاید همیشه سبدی شادی همراه با او به زندگی شما وارد میشود، شاید با شوخطبعی حاضرجوابانهاش از خنده رودهبُر میشوید، یا شاید او فردی است که واقعا خوب گوش میکند. ارزشی که او به زندگیتان میآورد هرچه که باشد برای شما ارزشمند است.
بنابراین اگر میبینید دوستتان چندان مشارکتی در بهتر کردن زندگی شما ندارد زمان آن فرا رسیده که یک صندلی را از مهمانی بعدیتان حذف کنید.
رابطههای یکطرفه جالب نیستند. کسی خوشش نمیآید که دائما از دوستش بخواهد زمانی را به او اختصاص بدهد در حالی که طرف مقابل چنین درخواستی ندارد. بنابراین باید از خودتان بپرسید چرا باید دنبال کسی باشید که به دنبال شما نیست؟ وقتی در رابطهای تعادل برقرار نیست یعنی آن دوستی، برای یک یا هر دو نفر، مفهوم دوستی را تأمین نمیکند. اگر این تعادل به نفع شما نباشد واقعا میتواند به خودپندارهی شما آسیب وارد کند. اجازه ندهید این اتفاق بیفتد. اگر دوستتان به اندازهی کافی برای جبران دوستی فوقالعادهای که شما نسبت به او ابراز میکنید انرژی صرف نمیکند، از اینکه تمام توانتان را صرف او کنید دست بردارید و او را رها کنید.
۵. احساس میکنید که تحت کنترل یا مانورهای او قرار دارید
گر به هر دلیلی در اثنای دوستی احساس کردید که از خود واقعیتان فاصله گرفتهاید بلافاصله مکث کنید و دراینباره فکر کنید. دلیل اینکه بر اساس خود واقعیتان رفتار نمیکنید چیست؟ آیا رفتارهای کنترلکنندهای در کار است؟ آیا آدم بسیار نفوذپذیری هستید؟ آیا فکر میکنید دوستتان تا اندازهای روی شما مانور میدهد؟ به این مورد به خوبی فکر کنید. بهترین دوستیها آنهایی هستند که شخصیت حقیقی ما را برجسته میکنند و بیهمتا بودنمان را بازتاب میدهند؛ بنابراین اگر در رابطهای از این موهبتها برخوردار نمیشوید، یا حتی عکس این را احساس میکنید، توصیهی جدی این است که در دوستی خود بدون فوت وقت تجدید نظر کنید.
با خودتان رو راست باشید: آیا دوست شما آدم خوبی است؟ اگر حتی برای لحظهای در این مورد تردید کردهاید، به این مسئله فکر کنید که بازتاب شخصیت آنها روی شما چیست. اگر با یک قلدر دوست هستید، احتمالا در نظر دیگران شما هم یک قلدر هستید. یا حتی بدتر، ممکن است شما به رفتارهای قلدرانه خو گرفته برخی از آنها را خودتان به کار ببرید؛ احتمالا حتی این فکر لرزه به تنتان میاندازد! مراقب باشید با چه آدمهایی مراوده میکنید، چون با اینکه دوستان کپی کاربُنیِ هم نیستند اما ما آدمها حتما از روش و مرام کسانی که وقت زیادی را با آنها میگذرانیم تأثیر میپذیریم. پس همیشه راه بهتر این است که با افرادی دوستی کنیم که تأثیرپذیرفتن از خصوصیات آنها مایهی غرور است.
همهی ما دوستانی از سالیان دور داریم. قرارهای بازی که به قرارهای درس خواندن و بعد گذراندن اوقات فراغت تبدیل شدهاند و نمیتوانیم زندگیمان را بدون حضور این دوستان قدیمی تصور کنیم. شاید هم میتوانیم؟
اگر بیشتر به حساب خاطرات گذشته رابطه را نگه داشتهاید و در زمان حال ارتباط شما ارضاکننده نیست، ممکن است زمان آن رسیده باشد که گذشته را در همان گذشته رها کنید. آدمها حین رشد کردن و متحول شدن راهشان از هم جدا میشود و این غیرعادی نیست. ممکن است از توان ما خارج باشد که بخواهیم تک تک دوستانی که در زندگی داشتهایم را نگه داریم. گاهی دوستان قدیم به آدمهایی تبدیل میشوند که دیگر از آنها خوشمان نمی آید اما اشتیاق تکرار روزهای خوب گذشته دست از سرمان بر نمیدارد. اما به یاد داشته باشید این فکر خوبی نیست که برای گرامیداشت گذشته به رابطهای بند کنید که دیگر سمی شده است.
این مخلص کلام و نکتهی پایانی است. اگر در رابطهی شما با دوستتان به «هر» دلیلی آسیبی متوجهی اعتماد به نفس و عزت نفستان است، بدون شک وقت جدایی است. شما همین حالا با این دو، باید کارهای فراوانی را سروسامان بدهید! با اعتماد به نفس است که تلاش میکنید از تحصیلات، شغل و سرپناهی که دارید محافظت کنید و در هر گامی از این مسیر که به خودتان شک کردید آن را کنار بزنید. با عزت نفس است که احساس ارزشمندی میکنید و از خودتان مراقبت میکنید. وقتی قرار است که دوستانمان مشوق ما، حمایتگر ما و رفیقان ما باشند، اگر به هر دلیلی آنها به تقویت اعتماد به نفس و عزت نفسمان کمک نکنند، پس اصلا دوست ما نیستند.
هر یک از ما حد خاصی برای قطع یک ارتباط داریم. هر کدام از ما به ویژگیهایی بیش از سایر موارد اهمیت میدهیم. ممکن است شما دوستی داشته باشید که عادت دارد قرار ملاقاتهایش را کنسل کند، اما این رفتار او را تحمل میکنید چون وقتی در دورهی افسردگی بودید در کنار شما بود. شاید دوست دیگری دارید که دائما باید از دردسر نجاتش بدهید، کسی که دائما میخواهد زندگی خودتان را وقف کمکرسانی به او بکنید. در این موقعیتها ممکن است از اینکه نقش قهرمان را بر عهده میگیرید یا کاری بیشتر از حق دوستی برایش انجام میدهید احساس رضایت داشته باشید. پس در این حالت شما نهایتا از پویایی رابطهی دوستانهتان لذت میبرید.
برای اینکه نتایج قطع ارتباط برایتان شفاف و روشن باشد میتوانید این نکات را به کار ببرید:
وقتی جواب شما به سه سؤال ابتدای این نوشته مثبت باشد و نشانههای بعدیِ ذکر شده در رابطهی فعلیتان مصداق پیدا کند وقت آن است که با هر دو طرفِ رابطه یعنی خودتان و دوستتان صادق باشید. با وجود اینکه قطع ارتباط ممکن است بسیار سخت باشد، اما اینکه نیازهای خودتان را در اولویت بگذارید و به دوستیهای ناکارامد پایان بدهید راه ایدهآلی است برای اینکه بهترین دوست خودتان باشید.