ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۶ روز پیش

یک توصیف صحنه‌ی استادانه از یک استاد

پرنس، آخر نه با تعجب بسیار، دست‌کم با دقت و کنجکاوی فوق‌العاده مواظب گفتار و حرکات مهمان خود بود. رنگ چهره‌ی پیرمرد اندکی پریده بود و لب‌هایش گه‌گاه می‌لرزید و دست‌هایش آرام نمی‌گرفتند و مدام حرکت می‌کردند. در چند دقیقه‌ای که نشسته بود چندبار معلوم نبود چرا از صندلی برخاسته و دوباره نشسته بود و پیدا بود که کوچک‌ترین توجهی به رفتار خود ندارد. چند کتاب روی میز بود. یکی از آن‌ها را برداشت و همچنان حرف‌زَنان نگاهی به صفحه‌ی گشوده‌ی آن انداخت و فوراً کتاب را بست و روی میز گذاشت و کتاب دیگری را که باز نبود برداشت ولی آن را باز نکرد و باقیِ وقت در دست راست خود نگهش داشت و پیوسته ضمن صحبت آن را تکان می‌داد.

نویسندگیداستانادبیات
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید