ویرگول
ورودثبت نام
علی حسینی
علی حسینی
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

خویش خندی

قبل خوندن مطلب این ویدئوی یک دیقه ای رو ببینید.




سرمربی لیورپول با آن سن و سال وقتی می آید جلوی ان تا خبرنگار طنازی ریزی کند توی موقعیتی قرار می گیرد که برای هر آدمی می تواند آزاردهنده باشد. او سال ها کلمه برین فاگ را برین فاک شنیده! وقتی همه شروع می کنند به خندیدن و او نمی فهمد داستان از چه قرار است برای لحظه ای مثل یه کودک می پرسد الان مگه این چی گفت؟ و وقتی می گویند فاگ حتا معنای کلمه فاگ را نمی داند و باز با «کنجکاوی» می پرسد ینی چی؟ و وقتی می فهمد فاگ به چه معناست یک آهان کش دار می گوید و توضیح می دهد که «صادقانه از نظر من دوتاش یکی بود!»
بعد برای چند لحظه به فکر می رود و بعد:

می خندد!

من بارها در این لحظه قرار گرفته ام و خیلی وقت ها نخندیده ام. به جاش شروع کرده ام به فرورفتن در دل این سوال که چرا من چنین اشتباه احمقانه ای کرده ام؟ چرا خودم رو جلوی این همه آدم سکه یه پول کردم؟ و تا ساعت ها می توانم با اشتباه خودم کلنجار بروم و از زمان و زندگی و همه چیز غافل یا نیمه غافل باشم. به نظرم باید تمرین کنم بخندم! من هرکول نیستم. اشتباه می کنم و از اشتباهم یاد می گیرم.

توی این هفته های اخیر خیلی سوتی های ریز و درشت داده ام. از اشتباهن پست کردن توی چنل اسلک به جای ریپلای کردن پیام, کنسل نکردن بلیط دویچه بان و صد و هشتاد یورویی پیاده شدن, فراموش کردن جلسه و دیر رفتن, مهر نکردن بلیط قطار و مجبور به پیاده شدن و بیس دیقه منتظر قطار بعدی ماندن و پنج نفر را علاف خودم کردن. خیلی هاشان ذهنم را درگیر کردند و حداقل تا دقایقی - اگر نه تا ساعاتی خوراک نشخوارهای فکری ام شدند. برای همین خیلی به مفهوم خود شفقتی در برابر مفهوم خود انتقادی و خود نامهربانی فکر کرده بودم و این ویدئو و خنده آقای کلوپ بهانه ای شد برای یادآوری این مفهوم.

حتا در یک لول عمیق تر به این نتیجه رسیدم من انقدر از اشتباه کردن می ترسم که جلوی یادگیری خودم رو می گیرم. وقتی احتمال اشتباه کردن در یک موقعیت رو میدم ترجیح می دم اصلن خودم رو وارد اون موقعیت نکنم. این باعث میشه خیلی وقتا از ترس اشتباه حرف زدن اصن حرف نزنم یا از وارد شدن به حیطه های جدید که قطعا با اشتباه کردن و گیج شدن همراهه اجتناب کنم. این ینی من خودم یه سدم جلوی پیشرفت خودم. ولی میدونم یک انتخاب دیگه هم هست: بزنم به دل کار و هرجا اشتباه کردم با «کنجکاوی» راه درست رو کشف کنم و بعد آهان کش داری بگویم و به خودم بخندم... در کنار همه اونایی که احتمالن به اشتباهم بخندن.


من سال هاست با این مساله دارم کلنجار میرم و می دونم که کار یه روز و دو روز نیست حل کردنش ولی اینم میدونم هر روز میتونم یه ذره بهتر شم تو خندیدن به خودم...

اشتباهخود شفقتیخندیدنخویش خندی
نوشتن نجاتم می دهد انگار...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید