علی حسینی
علی حسینی
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

زندگی

ظهر پاستا داشتیم خیلی چسبید. لیموهایشان خیلی جالب است خیلی ملو ترش است باب سلیقه کم ترش خور خودشان است انگار. آب معدنی هایشان را آمنه می گوید خیلی خوش دست است به خاطر کمر باریک بودنش.

مدادم لای کتاب است هنوز. امروز تا صفحه شصت خاندم. مذتی بود نمیخامدم اصلن.

کاپشنم را دوست دارم هم ساده است هم گرم.

امروز سیستم رئال را برگردانم به همان چار دو سه یک با دو هافپک دفاعی مث سیتی ای که اخیرن بازی کردم. به نظرم سیستم خوبی است. هم توی حمله با تاکتیک فوروارد رانز خوب چفت و جور است هم توی دفاع هم محکم است. انگار دارم سبک خودم را توی فیفا پیدا می کنم.

نوشابه از ناهار مانده. شب هم بعد شام کل یک نوشابه را تنهایی و نصف بیشتر یک نوشابه را با آمنه مشترکن خوردم. توی چتی می چسبد. تقریبن همین مقدار که الان توی بطری است را توی همین چند دقیقه اخیر که رسیده ایم خانه خوردم.

نور آشپزخانه مان باحال است.

پرنده کوچه مان امشب تا الان که یک شب است بیدار است و می خاند. یا بیخاب شده یا شب یکشنبه چیزی خورده که بیخابش کرده. شاید هم مریض باشد.


امشب خیلی خندیدیم.



پ

پ.ن: عکس را که دیدم و شروع کردم به اجزایش خیره شدن نوشتنم گرفت.





پ.ن



بامداد یکشنبه سوم مارس ۲۰۲۴

آب معدنیآشپزخانه باحالآمنه دستآمنه مشترکن
نوشتن نجاتم می دهد انگار...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید