به نظرم یکی از تله هایی که آدم میتونه توش بیفته «تصویر کارت پستالی» داشتن از زندگیه... از همه چی... رابطه، ازدواج، انقلاب، اصلاح، موفقیت، شهرت، ثروت، تغییر، مهاجرت و....
تصویر کارت پستالی روتوش شده اس...همه چیش منظم و به دقت چیده شده یا متقارن ومتوازنه...همه چی شارپ و واضحه... کم و کسری نداره... خرابی زشتی پلشتی توش نیس...رویایی وجذابه...
چیزی که در هیچ جای زندگی در واقعیت اتفاق نمیفته...زندگی و همه المان هاش تا اون جایی که من دیدم و درک کردم پر از به هم ریختگی، ابهام و سر در گمیه...هیچ وقت همه چیز واضح و سرراست نیست...خیلی چیزا به خیلی چیزا ممکنه نیاد...همیشه یه جای کار خرابه یا یه چیزی مبهمه یا ترسناک و غیرقابل پیش بینی...
و هیچ مسیری همیشه گل و بلبل نیست...هیچ هدفی بدون سختی ومشقت و هزینه دادن بدست نمیاد... هیچ چیزکارت پستالی در زندگی وجود نداره...من زندگی رو اینطور دیدم...
کارت پستالی دیدن زندگی یکی از نتایجش اینه که مدام میری دنبال رسیدن به یک یا حتا چندین و چند تصویر کارت پستالی...غافل از این که زندگی این شکلی کار نمی کنه...اولا موفقیت نتیجه تمرکزه و اصلن آسون نیس...باید هزینه بدیم برای هر هدفی... و دوم این که زندگی توی به هدف رسیدن نیس... زندگی توی تصویرای کارت پستالی بیشتر نیس...زندگی توی بودنه...بودن پر از کمی و کاستی و نشدن و نتونستن و گیر و گرفتاری هایی که خیلی وقت ها از کنترل آدمیزاد خارجن...
و به نظرم کارت پستالی دیدن زندگی با خودش زود رنجی و ناامیدی میاره و وسواس...و خواستن های بی پایان و نشدن ها و نرسیدن های تمام نشدنی...حسادت و اضطراب و سردرگمی بیشتر...
راه حل پیشنهادیم چیه؟
دنبال همیشه شاد بودن نباشیم و همه احساسات مون رو بپذیریم...
سرچشمه های تصاویر کارت پستالی و مقایسه اجتماعی رو محدود کنیم ( مهم ترین شون سوشال مدیا)
و شاید مهمتر از همه این ها: به ارزش هامون فک کنیم و بر اساس اون زندگی گنیم و نه احساسات مون در لحظه...
و در آخر، من خودم مسافرم تو این مسیر. نه این که رسیدم به جایی و دارم برا بقیه تصویر کارت پستالی میفرستم!