وقتی با اسم وینستون چرچیل مواجه میشویم سریعا تصویر یک سیاست مدار بزرگ و اسطوره ای در ذهنمان تداعی میشود.اما بر خلاف تصور اکثریت چرچیل در تمام 55 سال عمر سیاسی خود به این شکل تداعی نمیکرد.تا قبل از جنگ جهانی دوم یا به طور دقیق تر 9 می 1940 چرچیل به عنوان سیاست مداری با با خصلت هایی مثل عدم توانایی قضاوت صحیح،فرصت طلب بودن و تندخویی که به پایان عمر سیاسی خود رسیده بود شناخته میشد.اما چرا؟
وینستون چرچیل در 30 نوامبر 1874 متولد شد.پدر وی رندالف هنری اسپنسر چرچیل و مادرش جنین جرم نام داشت.این دو زوج رابطه خوبی با یکدیگر نداشته و به طور جداگانه از هم زندگی میکردند.چرچیل راجب این ازدواج میگه:مادر خیلی زیبا بود و خاطر خواه زیاد داشت اما پدر مثل خدا بود،سرش جای دیگه گرم بود.چرچیل توسط پرستار خود الیزابت اورست بزرگ بزرگ شد.وضعیت تحصیل چرچیل در دوران نوجوانی تعریفی نداشت و با نمرات آموزشی ضعیف توصیف شده.به همین علت وی در نهایت از مدرسه هارو به مدرسه نظامی رفت.و در نهایت در سن 19 سالگی پس از 2 تلاش ناموفق وارد دانشگاه ارتش شد.
وینستون درسال 1895 وارد سوار نظام ارتش و درسال 1898 وارد جنگ سودان شد.وی در آخرین حمله تاریخ سوار نظام انگلیس در این جنگ شرکت کرد و در سال 1899 از سمت خود در ارتش استفعا کرد.و برای اولین پا به عرصه سیاست گذاشت.در اولین تلاش خود برای ورود به مجلس عوام شکست خورد بعد از این شکست با پیشنهاد شغلی خوبی از طرف نشریه POST WAR برای پوشش اخبار جنگ مواجه شد و به آفریقای جنوبی سفر کرد.وی در خصوص این دوره از زندگی خود میگه:هیچ آرزویی برای من بالاتر از کسب شهرت به خاطر شجاعت شخصی نبود.وی خیلی زود به آرزوی خودش میرسه.در جریان انتقال 40 سرباز انگلیسی واگن حامل سربازان که وینستون هم در آن بودمورد حمله قرار گرفت .وینستون فرصت رو غنیمت میشماره و در حالی که فقط یه خبرنگار بود فرماندهی رو در دست میگیره و فرمان عقب نشینی میده.اکثر سربازها موفق به فرار میشوند اما وینستون اسیر میشود.
با این که بوئر ها خیلی به اسرا سخت نمیگرفتند و به آن ها اجازه میدادند که سیگار و الکل خرید و فروش کنند وینستون از این دوره به عنوان دوره ای که حتی نمیخواهد به آن فکر کند یاد میکنند.سرانجام در یک اقدام ناامیدانه در یک شب از اردوگاه فرار کرد. در حالی که حتی خودش هم فکر نمیکرد موفق شود از 300 کیلومتر قلمرو دشمن فرار کند سرانجام پس از مدت ها حرکت شبانه و مخفی شدن در روز وقتی که در حال مرگ بوده از خستگی در یک خونه رو که نمیدونسته دشمن درش زندگی میکنه یا دوست رو میزنه.و در کمال خوش شانسی یک صاحب معدن ذغال سنگ که انگلیسی بود در رو باز میکند.
وینستون به آروزیش رسیده بود حالا او قهرمان اشراف زاده ای بود که با فرار از دست بوئر ها موجب تحقیر دشمن شده بود،بسرعت مشهور شد.با استفاده از همین شهرت در سال 1900 توانست برنده انتخابات شود و به عناون یک نماینده محافظه کار وارد مجلس شود."سیاست به اندازه جنگ هیجان انگیز و همونقدر خطرناکه اما تو درجنگ یک بار میمیری ولی در سیاست بارها"جمله ای که به درستی نشان دهنده مسیر سیاسی زندگی چرچیل است.وی در حالی که یک امپریالیست کامل بود،که یکی از خصلت های اصلی هر محافظه کاری بود،در مسائل اقتصادی به تفکرات لیبرال تکیه داشت و با هم حذبی های خود مشکلات گسترده ای داشت. وینستون موضوع تجارت آزاد و بدون تعرفه رو حیاتی میدونست. در سال 1905زمانی که هم حزبی هاش تعرف های گمرکی سنگین برای تجارت وضع کردند وی در اقدامی عجیب تغییر حزب داد و به حزب لیبرال پیوست.البته او اشتباه نکرد مدتی بعد حزب لیبرال اکثریت کرسی های پارلمان رو بدست آورد و به حزب حاکم تبدیل شد.
وینستون خیلی زود وارد کابینه شد و پس از وزارت بر گمرکات در سال 1910 به وزارت کشور رسید و کمی بعدتر در سال 1911 به فرماندهی نیروی دریای منصوب شد.هدف اصلی او این بود که باز هم اقتدار رو به نیروی دریای بریتانیا برگردونه.در این دوره بودجه ی زیادی برای ارتقای رزم ناوهای انگلیسی هزینه کرد.از جمله تغییر موتور ذغالی این ناوها به بنزینی.او میخواست مطمئن شود که ناوهای انگلیسی به همتا های آلمانی خودشون برتری دارن تا بریتانیا دوباره به دریا حکمرانی کنه.
اما بزرگترین شکست ویسنتون در سال 1915 از راه رسید.وقتی در سال 1914 امپراطوری تزاری روسیه حمایت خودش رو از متحدین اعلام کرد.وینستون راهی برای ایجاد ارتباط بین جبهه شرق و امپراطوری روسیه دید،تصرف تنگه داردنل از طریق یک حمله همه جانبه دریایی و زمینی.اما قصه نبرد خلیج گالیپولی اونطور که وینستون فکر کرده بود پیش نرفت.با تغییرات آب و هوایی پیش بینی نشده و نبود ارتباطات مناسب و اشتباه فرماندهان دریایی در از دست دادن عنصر غافلگیری،گالیپولی تبدیل به قتل گاهی شد که 9ماه ادامه داشت و صد هزار سرباز از هر دو جناح رو به کام مرگ فرستاد.وینستون از پست خود برکنار شد و از مقام دولتی خود استفعا کرد و به صورت داوطلبانه به عنوان سرباز به جبهه های جنگ فرانسه رفت.در سال 1918 پس از پایان جنگ در حالی که همه فکر میکردن که عمر سیاسی وینستون تموم شده دوباره توسط نخست وزیر به کابینه برگشت وتا سال 1922 عضو کابینه بود.در سال 1925 وینستون دوباره و برای آخرین بار تغییر حذب داد و دوباره به حذب محافظه کار برگشت و به به کابینه دولت ائتلافی اضافه شد.در سال 1929 پس از موضع گیری بسیار راست گرایانه اش در قبال تشکیل دولت مستقل هند و اظهار نظر افراطی دباره اعتصاب گاندی که مورد حمایت مگر معدودی از راست گرایان افراطی پارلمان قرار نگرفت از کابینه برکنار شد.اینبار واقعا زندگی سیاسی چرچیل به پایان رسیده بود حتی خودش هم باور داشت.سیاست رو کنار گذاشت برگشته به عرصه نویسندگی،کتاب یا مقاله فرقی نمیکرد.1932،هیتلر ظهور کرد با همه دم و دستگاه حذب نازی،وینستون از معدود افرادی بود که قبل از رسیدن هیتلر به مقام رایش حرکاتش رو زیر نظر داشت.او میدانست در مقابل چشمان خود درحال تماشای چه چیزی است اما دنیا نمیدانست شروع کرد به مقاله نوشتن و سخنرانی کردن درباره ی هدف شوم هیتلر هدفی که بقیه میدیدند اما پس از جنگ اول ناتوان تر از آن بودن که بخواهند اهمیت بدهند،جز معدودی کسی وینستون را جدی نگرفت.وقتی خطر هیتلر در اواخر سال 1939 به طرز وحشتناکی جدی میشد نویل چمبرلین برای کاهش فشار و از آنجایی که وینستون تنها کسی بود که خطر هیتلر رو پیش بینی کرده بود او را وارد کابینه کرد.سرانجام هیتلر در 9 می 1940 در چند جبهه به نقاط مختلف اروپا حمله کرد.تلاش چمبرلین برای مذاکرات صلح با هیتلر به نتیجه نرسیده بود.انگلستان آماده نبود برای یک جنگ دیگر.چمبرلین استفعا داد .حزب کارگر قبول کرد در صورت انتخاب فرد مناسب با حزب حاکم یعنی محافظه کار تشکیل دولت ائتلافی دهد.نویل چمبرلین واعضای حذب روی هلیفاکس،وزیر امور خارجه،توافق نظر داشتند.اما حزب مخالف او را قبول نداشت.تنها کسی که حذب مخالف میخواست وینستون بود.او در حالی در 10 می نخست وزیر شد که اعتماد حزب خود را نداشت و چیزی برای تقدیم کردن نداشت به جز خون،تلاش،اشک و عرق.و از طرف اعضای بالای حذب تحت فشار بود برای مذاکره صلح با هیتلر.او نپذیرفت و وقتی در 28 می 1940 در حالی که تحت فشار استفعا از طرف نویل چمبرلین از کابینه جنگ بود،نطق کرد"اگر همه وظایفشان را انجام بدهند،اگرچیزی فرو گذاری نشود،اگربهترین توافقات صورت بگیرد،همانطور که در حال صورت گرفتن هستند،باری دیگر ثابت خواهیم کرد که میتوانیم ازجزیزه خودمان دفاع کنیم،تا طوفان جنگ را کنار بزنیم و در برار تهدید های ستمگران دوام بیاوریم،اگرچه طولانی اگرچه تنها"و بقیه ماجرا تاریخ است.