کار حکیم انکشاف رازهای طبیعت و آیات الهی است و کار مهندس تحمیل هوای نفس و خیالات خود بر عالم. طبیعت صورت و مسیر خزائن غیب الهی است و انسان مومن با ارتباط صحیح با آن سبب نمایاندن و انکشاف جلوه ها و جمال آیتی آن می گردد ولی علوم جدید به عالم می گوید نظام تو اشتباه است و باید آنگونه باشی که امیال اماره من می طلبد.
ادامه از کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم:
«اِنْ مِنْ شَیءٍ اِلّا عِندَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعلومٍ» یعنی؛ ای آدمها! وقتی شما متوجه باشید پشت پرده ظاهرِ اشیاء، یک حقیقت غیبی وجود دارد و این ظاهر؛ صورتِ آن حقیقت غیبی است، کاری میکنید که در تعامل با طبیعت و در تعامل با هر شئ حقیقی، با باطن آن ارتباط برقرار کنید و به جای در حجاببردن طبیعت آن را به انکشاف درآورید، تا رازهای خود را ظاهر سازد.
حکیمان میفهمند چگونه زندگی زمینی را به آسمان وصل کنند و عارفان این ارتباط را میبینند. آقای نیلپستمن جامعه شناس آمریکایی میگوید: «من بیم آن دارم که فلاسفه و مربیان اجتماعی ما، ما را رها ساختهاند» که اینهمه سرگردانیم. چون نحوة اتصال به مبدأ هستی در این تمدن نابود شده است و لذا جدّ و جهدی برای دستیابی به «راز هستی» نمیشود و حکیمان که متذکر رازهای هستی هستند از طریق مهندسان متخصصِ ویرانی طبیعت، به حاشیه رانده شدهاند. حکیمان به جهت نسبتشان با مبدأ هستی در میان مردم به مانند «رازی» هستند که هدایت و فرماندهی «تن» را بر عهده دارند و وجودشان به خودی خود موجب رازگشایی است، ولی چون اینان به کار تغییر طبیعت نمیآیند، در فرهنگ مدرنیته جایی نخواهند داشت، چون همهچیز باید در خدمت میلها و هوسهای بشر مدرن باشد و لذا عالمان قلابی که علمشان در حدّ تغییر طبیعت است، جای عالمان حقیقی برای عوامالناس میدانداری میکنند و در این حال هر تدبیری برای اصلاح امور مملکت توسط دینِ عالمان قلابی اندیشیده شود نتیجهاش جز بحران و اغتشاش بیشتر نخواهد بود و تا جامعه به سوی حکیمان برگشت نکند، این بحرانها ادامه مییابد. به گفتة حافظ:
شهر خالی است ز عشاق، بود کز طرفی مردی از غیب برون آید و کاری بکند
فرهنگ مدرنیته و توهم
تمدن بدلی bornos.blog.ir