پاسخ: از آنجا که این کرامتها! راجع به گذشتگانمان ابتدائاً از جانب مستشرقان به مسلمانان اعطا میشود[1] توضیحی کوتاه راجع به رویکرد مستشرقان میآوریم:
به گفته محققان باید شرق شناسی را به دو مقطع تقسیم کرد:
1ـ روزگاری که مطالعات شرقشناسانه زمینهساز سلطه و استعمار اروپا و غرب است. در این مقطع، شرق و آداب و سنن ملل شرق با نظر تحقیر و تخطئه، و نمادی از عقبماندگی و توحش، مورد مطالعه و نگارش قرار میگیرد.
2ـ روزگاری که نهضتهای ضداستعماری در کشورهای شرقی پا میگیرد. در این مقطع، شرقشناسی چهره عوض میکند و تحقیر، جای خود را به تعظیم و تکریم میدهد اما به دنبال کسب این نتیجه که شرقیها، در شناخت خود، چشم به دهان غربیها داشته باشند و در نهایت با ملاکهای غربی، به شناخت و نقد خویش بپردازند. در هر صورت، حاصل هر دو مقطع شرقشناسی، اثبات سیادت غرب و القای آموزههای غربی بوده است.[2]
در رویکرد دوم مسلمانان را تکریم میکنند چون مثلا شیمیدان دارند. نمیگویند شما بزرگ اید چون شیخ مفید و شیخ طوسی دارید، چون رئیس علی دلواری و میرزای جنگلی دارید. میگویند شما بزرگ اید چون شیمیدان و ریاضیدان دارید امامِ شما بزرگ است چون معلم شیمی بوده. که نتیجه منطقی آن، اینست که هرچقدر بزرگ باشید ما سرور شما ایم چون شیمی و ریاضی بیشتری داریم.
و اما شیمی و پزشکی امروزی هرگز ادامه کیمیاگری و طب پیش از مدرنیته نیست و تفاوت بنیادین و ماهوی دارند علم کیمیا اگر در مسیر صحیح و منبعث از وحی باشد جزو علوم الهی و روحانی است که امام علی سلام الله علیه آن را در ردیف کرامات انبیا شمرده اند که مردم پی ظاهر آنند ولی ظاهر و باطن آن نزد امام است[3] با این حال شرع مقدس بدان تشویق ننموده و آن را ترویج نداده است.
سید حسین نصر میگوید:
«کیمیا، چه در اسکندریه، و چه در تمدنهای اسلامیو مسیحی، یک فلسفه کامل طبیعت، و نیز یک علم النفس بوده، و از طریق رموز و تمثیلات عالم جماد، به بیان حقایق عالم روح و رابطه بین طبیعت و عالم معنی پرداخته است. در واقع، علم شیمی مانند جسد کیمیاست که روح از آن رخت بربسته و کالبدی بیجان از خود باقی گذاشته است.»[4]. «میان کیمیا و شیمی جدید یک نوع پیوستگی موضوع بحث وجود دارد، و شاید از لحاظ بعضی از راه و رسمهای عمل نیز شباهتهایی داشته باشد؛ ولی از لحاظ طرز دید و هدف نهایی، فاصله زیادی میان آن دو وجود دارد. در کیمیا، طبیعت مقدس است؛ بنابراین، همة اعمالی که از طرف کیمیاگر بر روی طبیعت صورت میگیرد، از جهت شباهت عالم صغیر با عالم کبیر، تأثیری بر نفس وی دارد. شیمی، برعکس، تنها وقتی جنبه تقدم پیدا کرد که موادی که کیمیاگر با آن سروکار داشت رنگ قدسی خود را از دست دادند، و چنان شد که اعمالی که بر روی آنها انجام میگرفت تنها در خود آن مواد مؤثر میافتاد.»[5]
البته حق این است که شیمی همان جسد کیمیا هم نیست بلکه در راه و رسم و هدف کاملا متمایز از کیمیاست. حتی وجه مادی سازوکار علمیِ کیمیاگری، طبایع اربعه میباشد که در مکتب اهل بیت، نظام طبیعت بر آن اساس است که باز هم ارتباطی به مبنای علوم جدید که برمبنای درک ناقص بشریست ندارد.
هم اکنون به لطف مدرنیته! سالانه چند صد نفر دانشجوی دکترای شیمی فقط در کشور ایران فارغ التحصیل میشوند. ولی در طول 12 قرن اسلام شاید به اندازه انگشتان یک دست جوینده علم شیمی سراغ نداریم! در حالی که علوم فقه و حدیث و اصول همواره بوده. پس چطور میتوان این علوم را به فرهنگ حاکم بر اسلام نسبت داد. توجه داشته باشید که شیمی، به جابر بن حیان و ابن سینا و ابوریحان نسبت داده نمیشود بلکه تنها در محمد بن زکریای رازی رگههایی مشابه شیمی امروزی میتوان سراغ گرفت. و تاریخ حکایت دارد که محمد بن زکریا اصلا مسلمان نبوده و کاملا ضد نبوت و ملحد بوده است. این هم شاهدی است در تناسب قبای این علم با تن عالمش! [6] در هر صورت حتی اگر هزاران شیمیدان به مفهوم امروزی در جهان اسلام وجود میداشت باز هم دلیل انتساب این علوم به اسلام نبوده بلکه میبایست متون دینی و سیرة ائمه دین بررسی گردد. حال، چند روایت جهت تشویق به شیمی و یا حتی کیمیاگری وجود دارد؟! تنها دو روایت درباره کیمیاگری دیدم که آنهم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آنقدر مبهم کیمیا را بیان مینماید که حتی خواص هم متوجه نشوند.
همانطور که گفتیم اشکال ما ناظر به جنبه علمی علوم جدید نبود گرچه این علوم، صرفاً مادی است و روح الهی ندارد ولی اگر کسی با این علوم (مثلا زیست سلولی یا جانورشناسی و ...) مقصودش کشف پیچیدگیهای هستی با دید آیات الهی باشد اشکالی بر آن نیست (توجه داشته باشید که درصد بسیار ضعیفی از علوم جدید اینچنین است و باقی، مطالعة اثرات عالم جهت ابزار سازی و کارکرد تخریبگرانه است و همه علوم دانشگاه به جز آن درصد ضعیف، همین کارکرد تخریبگرانه است). ولی اشکال اصلی ما ناظر به دخالت این علوم در نظم عالم و ایجاد عالمی مصنوعی و غیرالهی برگرفته از خیالات و درک ناقص بشر بود که به جای تعامل با جهان و ایجاد تعادل در طبایع چهارگانه، مشغول ساخت جهانی شده مطابق امیال و توهمات بیشمار خود که بشر را از آیات الهی که انعکاس قدرت و علم و جمال صور غیبی عالم بوده بیگانه نموده است. در واقع بستر معیشتیای که خداوند برای انسان مهیا نموده رهنمون وحدت است و این بسترِ ساختگی متوهِّمِ کثرت.
همچنین باید آگاه بود که تعریف علم در مدرنیته با تعریف آن در مکتب وحی متفاوت است که در نقل کلام استاد شهید آیت الله مطهری آورده ایم.
[1]. برای نمونه کتاب "مغز متفکر شیعه امام جعفر صادق" که با دروغهای آشکاری ظاهراً از امام علیه السلام تجلیل میکند ولی در پس پرده اهداف خود را دارد.
[2]. اسلام و تجدد مهدی نصیری.
[3]. ومنهم أصحاب الكيميا. وهو أكثرهم حظا، سئل أمير المؤمنين عليه السلام عن الصنعة، فقال: هي أخت النبوة وعصمة المروة، والناس يتكلمون فيها بالظاهر وإني لاعلم ظاهرها وباطنها، هي والله ما هي إلا ماء جامد، وهواء راكد، ونار جائلة وأرض سائلة. وسئل عليه السلام في أثناء خطبته: هل الكيميا تكون ؟ فقال: الكيميا كان وهو كائن وسيكون، فقيل: من أي شئ هو ؟ فقال: إنه من الزيبق الرجراج، و الا سرب والزاج، والحديد المزعفر، وزنجار النحاس الأخضر الحبور الا توقف على عابرهن، فقيل: فهمنا لا يبلغ إلى ذلك، فقال: اجعلوا البعض أرضا، واجعلوا البعض ماء، وأفلجوا الأرض بالماء وقد تم، فقيل: زدنا يا أمير المؤمنين، فقال: لا زيادة عليه فإن الحكماء القدماء ما زادوا عليه كيما يتلاعب به الناس. ج40 ص168.
[4]. معارف اسلامیدر جهان معاصر
[5]. علم و تمدن در اسلام
[6]. کتاب "أعلام النبوة" بر مبناي مناظراتی که میان ابو حاتم احمد بن حمدان بن احمد و رسنانی رازي (متوفی به سال 322 هجري قمري) از یکسو، و ابوبکر محمد بن زکریاي رازي از سوي دیگر صورت گرفته است، نوشته شده است. ابوحاتم رازی، زکریای رازی را ملحد میخواند و پاسخِ کفریات وی را به تفصیل میدهد. البته استاد شهید مطهری در الحاد او تشکیک کرده و اظهار نظر قطعی راجع به او را مشکل میداند و احتمال میدهد اینها تهمتهایی از جانب مخالفان او باشد.
بررسی در سبک طبابت ابوبکر محمد بن زکریای رازی گواه آنست که طبابت وی بر مبنای طبایع اربعه بوده ولی التزامی به مبانی اسلام نداشته. در آثار پزشکی او به کرّات ترویج شرابخواری و مواردی که شایسته طبیب مسلمان نیست دیده میشود. او حتی به مداوا با شراب اکتفا نکرده بلکه شرب خمر را سودمند میداند و بدتر از آن، برای کسانی که تمایل به زیادهروی در شرب خمر دارند و کسانی که دوست دارند مستیشان به درازا بکشد نسخه ارائه میدهد.
کسی که دوست دارد در شراب نوشیدن زیادهروي کند، شایسته است، شکمبه را از خوراك خیلی آکنده نکند و شیرینی نخورد، و شورباي چرب نخورد و ... المنصوری فی الطب
آنچه مستی را به درازا میکشاند ... المنصوری فی الطب
چربی خوك توان آبکنندگی بیسوزش را داراست و چربی گوساله کمتر از آن است. المنصوری فی الطب