ازدواج حضرت موسی با یکی از دختران حضرت شعیب، تنها یک پیمان خانوادگی ساده نبود، بلکه نقطهٔ عطفی در مسیر بلوغ شخصیتی و معنوی او بود. این ازدواج نشان داد که حضرت موسی از نظر اخلاقی چنان قابل اعتماد، متین و درستکار است که پیامبری چون شعیب، دختر خود را با اطمینان به او میسپارد. این اعتماد، نخستین مهر تأیید بر شایستگیهای درونی حضرت موسی بود؛ شایستگیهایی که هنوز در مسیر تکوین قرار داشتند.
اما نکتهٔ اصلی این ازدواج، آن است که در دل آن، تمرینی عمیق برای صبر، تفکر و پختگی نهاده شده بود. شرط ده سال خدمت نزد شعیب، تمرینی برای کنترل خشم، ترک شتابزدگی و درک مسئولیتهای انسانی و خانوادگی بود. حضرت موسی که پیش از این بهخاطر تندی و عجله در همراهی با حضرت خضر از مسیر بازمانده بود، اکنون فرصتی یافته بود تا خویشتن را بسازد.
در کنار این خانوادهی نبوی، او یاد گرفت که چگونه آرام بماند، اندیشه کند، و پخته سخن بگوید. راهی که از ازدواج آغاز شد، به آگاهی ختم شد و در نهایت، او را برای دریافت رسالت عظیم الهی آماده ساخت. این سیر، موسی را از انسانی جوان، پرشور و گاه شتابزده، به پیامبری اولوالعزم بدل ساخت؛ پیامبری که نه تنها عصای معجزه در دست داشت، بلکه صبر و عقلانیت را در قلب خود پرورانده بود.
قرآن کریم نیز به این مرحله از زندگی حضرت موسی اشاره دارد و آن را با حکمت و لطافت بازگو میکند؛ نشانهای بر اینکه رشد پیامبران، هم از طریق تجارب شخصی و خانوادگی میگذرد و هم از مسیر تربیت الهی در بستری انسانی.