حضرت موسی در کوه طور به مرحلهای از رشد فکری، عقلی و معنوی دست یافت که فراتر از عقل انسانی بود و نیازمند ارتباط مستقیم با علم و حکمت الهی بود. این لحظه نقطه ی عطفی در سرگذشت او محسوب میشود، جایی که خداوند به دلیل قوم اسراییل که به هیچ عنوان بهانه جویی را رد نمی کردند و در همه ی امور بهانه جو بودن ، و هم چنین به دلیل جایگاهی که حضرت موسی پیدا کرد ، مستقیماً با او سخن گفت. این برخورد مستقیم نشاندهنده اهمیت و حساسیت مأموریت پیامبری موسی است و ضرورت هدایت و آموزش خاصی را برای او رقم زد. کوه طور نماد پیوند عقل و ایمان است که در آن حضرت موسی به کمال رشد معنوی و پیامبری اولوالعزم رسید، جایی که توانست با علم خداوند و تفکر الهی مسیر رسالت خود را آغاز کند. این مرحله، تجلی رشد الهی و تکامل روحی حضرت موسی است که او را برای انجام مأموریت بزرگش آماده ساخت.
در نتیجه
در نقطه اوج رشد فکری و روحی حضرت موسی، خداوند او را به کوه طور فراخواند. این ملاقات الهی نه فقط برای ابلاغ پیام، بلکه برای تثبیت جایگاه موسی نزد مردمی بود که در بهانهجویی و لجاجت شهره بودند؛ مردمی که بارها نشان داده بودند حتی با دیدن معجزه نیز ایمان نخواهند آورد مگر آنکه حجت از سوی خود خداوند آورده شود. از سوی دیگر، فرعون که خود را خدای زمین میخواند، با قدرت ظاهریاش، مردم را در جهلی بزرگ نگاه داشته بود. در چنین شرایطی، انتخاب گفتوگوی مستقیم با موسی، یک پیام روشن داشت: این پیامبر، نه از سوی خودش، نه از جبرئیل، بلکه با کلام مستقیم پروردگار آمده است. اما حتی با این حجت بیسابقه نیز بنیاسرائیل در برابر دعوت موسی سر باز زدند، زیرا ایمان آنها ریشهدار نبود، بلکه وابسته به معجزههای موقت و ظاهرگرایی بود