قوم ثمود از نظر تاریخ و جغرافیا:
قوم ثمود ، حدود 2000 الی 2500 سال قبل از میلاد حضرت مسیح زندگی می کردند. محل زندگی آن ها در شبه جزیره عربستان کنونی بوده است، بین حجاز و شام ، مکانی به نام مدائن ، که آثاری از آن شهر باقی مانده است و یکی از جاذبه های گردشگری عربستان به حساب می آید و در سال 2008 یونسکو آن را به رسمیت شناخت.
قوم ثمود در کوه ها خانه می ساختند و کوه ها را می تراشیدند که بسیار معماری عجیبی در زمان خود می باشد.
قوم ثمود زمین هایی حاصل خیز ، باغ ها، چاه های آب، و منابع طبیعی فراوان داشتند.
قوم ثمود از نظر دینی و مبعث حضرت صالح(ع):
حضرت صالح از میان قوم خودش برای پیامبری برگزیده می شود ، و در سوره ی شعرا آیه ی 142 : هنگامی که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا پرهیزکاری پیشه نمیکنید. دلیل فلسفی آن این است؛ که وقتی انسان ها از درک ، قدرت تفکر و عقل استفاده نمی کنند، خداوند پیامبری از خودشان را می فرستد؛ تابه آن ها بگوید "که ای مردم از خود شما برای شما انسانی می آورم که دارای ایمان و اخلاق الهی است ، پس چگونه شما نمی توانید آن ایمان و اخلاق را داشته باشید؟"
علت خواستن قوم ثمود برای معجزه:
زمانی که حضرت صالح مانند پیامبران دیگر عبادت خدای یگانه و انسانیت و پیروی از اخلاق الهی را به مردم خود گوشزد میکن، ولی قوم ثمود آن را نمی پذیرد و بزرگان قوم او را دیوانه وجادوگر می نامند. وقتی حضرت صالح پا فشاری می کند ، بزرگان قوم از او معجزه ای می خواهند .
معجزه ی حضرت صالح و علت اعجاز از نظر فلسفی:
چرا پیامبران برای اثبات خداوند معجزه می کردند؟ زیرا آن ها با این کار قدرت خداوند را نشان می دادند ، زیرا خداوند از هر نظر ، علمی و ذاتی دارای قدرت بی کران می باشد و هر زمان بگوید موجود باش ،آن چیز موجود می شود. خداوند علت العلل است؛ یعنی پشت همه ی علل ، اوست، این بدان معناست که خداوند می تواند هر موقع که اختیار کند؛ آن چیز از نیستی به وجود آید.
در خواست معجزه ی حضرت صالح از سوی قوم او صورت گرفت؛ آن ها گفتند: "اگر راست می گویی و فرستاده ی خدا هستی برای ما از دل این سنگ (سنگی که خودشان نشان دادن) شتری شگفت انگیز یرون بیاید.
پدیدار شدن ناقه ، با دعای حضرت صالح انجام شد و آن ناقه از دل سنگ بیرون آمد، بدون آن که واسطه ی طبیعی پشتش باشد، حضرت صالح شرط کرد که آن ناقه یک روز در میان از آب چشمه بنوشد ، و روز بعد مردم می توانند از آن استفاده کنند.
بدون اینکه آن شتر دارای پدر و مادر باشد از دل کوه بیرون آمد، و حضرت صالح گفت: این ناقه ی خداست و نشانه ای از جانب او است.
به او آسیب نزنید ، و روز مصرف آب را با او تقسیم کنید.
سرکشی قوم و ایجاد عذاب:
قوم بعد از مدتی از دستور الهی سرپیچی کردند ، در اصل به آن ناقه حسد ورزیدند وآن را کشتند وسپس حضرت صالح را تهدید کردن، خداوند عذابی برای آن ها فرستاد.
خداوند سه روز به قوم ثمود فرجه داد تا از گناهشان توبه کنند، ولی آن ها نه تنها این کار نکردند بلکه باز هم لجاجت ورزیدند، و طبق آیه ی 78 سوره ی اعراف: " لرزه ی شدید آنان را فرا گرفت و در خانه هایشان به زمین افتاده و مردند."
این یعنی که در زمان مرگ از ترس این اتفاق برایشان افتاد در حالی که ساختمان هایشان سر جایشان باقی بود، آن ها بزرگترین چیز را فراموش کرده بودند وآن این است که خداوند آنان را آفرید و بازهم نتیجه می گیریم عذاب های خداوند بر خود آدمیان وارد می شود و اعمال ما انسان ها عذاب ها را می سازد.
خداوند علت العلل است، یعنی پشت همه ی علت ها اوست .این بدان معنا است که او می تواند هر زمان که اراده کند ، چیزی را از نیستی به هستی تبدیل کند.
اگر انسان این حقیقت را فراموش کند . هستی را از آن خود بداند، در واقع جایگاه واقعی اش را از دست داده و وارد ورطه ی نابودی می شود.
قوم ثمود نیز چون قوم عاد ، نه تنها با خدای هستی جنگید ، بلکه با عقل خویش دشمنی کرد، و همین آغاز پایان آنان بود . زیرا خالق خود را نشناختند.