بودیسم آیینی است که 500 سال قبل از میلاد مسیح توسط یکی از پادشاهان آن زمان شکل گرفت، بودیسم در اصل از رنج و زجر انسان گرفته شده است.این آیین ، نه تنها انسان را از پایه ی الهی دور می کند، بلکه همه چیز را براساس انسان و تناسخ می داند.
این آیین به جای توکل به خدا ، راه هایی را در خاموشی( انسان بدون تفکر) و فنای انسان میداند. ولی در حالی که ما در فلسفه و ادیان الهی می دانیم که جایگاه انسان بالاتر از هر موجودی می باشد، زیرا ما نه تنها دارای قدرت عقل و تفکر هستیم، هم چنین دارای اختیار می باشیم ، ولی در بودیسم چنین چیزی وجود ندارد .در حالی که فیلسوفان از ارسطو تا دکارت و کانت و ...، به تفکر و تعقل می پردازند و همچنین در تمام ادیان از قدرت تفکر انسان سخن گفته شده است. پس بودیسم در خاموشی و فراموشی می باشد و از آن قدرت می گیرد ؛ولی در اصل آگاهی و تفکر باعث رشد انسان می باشد.
حال در باره ی تناسخ در بودیسم باید بگوییم که تناسخ دارای تولد های بدون معنا و هویت فردی است، زیرا روح کاملا انکار شده و فقط جسم می ماند و متاسفانه در بودیسم تناسخ خیلی پررنگ جلوه داده شده است.
به قول دکارت "می اندیشم ، پس هستم" یعنی مغز و روح با هم ادغام می شوند ، ولی در تناسخ اینگونه نیست زیرا انسان را خارج از وجود روح می داند واین اشکال اساسی است که می توانیم به این آیین بگیریم.
توضیحی درباره بودیسم ، بودیسم در اصل می گوید بدون تفکر واندیشه فقط باید یک سری کارها را انجام دهی تا به جایگاه بالا در زندگی های بعدی برسد ؛ یعنی انسان هرچقدر تلاش کند ولی تناسخ را قبول نداشته باشد، به بدترین جایگاه انسانی میرسد ، یعنی باید با بودیسم باشی تا جایگاه درستی در زندگی دنیا داشته باشی و من در بودیسم تعریفی ندارد.