تحلیل فلسفی، تاریخی و قرآنی از علت معجزات خاص حضرت عیسی (ع)
در میان پیامبران الهی، هر معجزهای متناسب با شرایط تاریخی، فرهنگی و فکری زمانه خود بوده است. اگر حضرت موسی (ع) عصا را اژدها میکرد، برای این بود که قوم او در سحر و جادو غرق بودند. اگر پیامبر اسلام (ص) قرآن را معجزه آورد، بهخاطر اوج فصاحت و بلاغت عرب جاهلی بود. اما حضرت عیسی (ع)، در زمانهای ظهور کرد که تمدن رم در اوج شکوفایی علمی، پزشکی، و فلسفی بود.
در این دوران، دانش پزشکی به درجهای رسیده بود که جراحیهایی مانند سزارین و درمانهای پیچیده انجام میشد. مردم آن زمان، به طبابت و دانش تجربی دل بسته بودند و قدرت را تنها در علم میدیدند. بنابراین، خداوند به حضرت عیسی (ع) معجزاتی عطا کرد که ورای توان و فهم بشر آن دوران بود؛ از جمله:
شفا دادن کور مادرزاد و مبتلایان به پیسی
زنده کردن مردگان به اذن خداوند
خبر دادن از آنچه در خانهها پنهان داشتند
> "وَأُبْرِئُ ٱلْأَكْمَهَ وَٱلْأَبْرَصَ وَأُحْىِ ٱلْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ ٱللَّهِ ۖ"
(سوره آلعمران، آیه ۴۹)
«کور مادرزاد و مبتلای پیسی را شفا میدهم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم.»
این معجزات بهویژه زنده کردن مردگان، نه تنها تحدی (چالش) با پزشکان آن دوران بود، بلکه یادآور قدرت بینهایت خداوند بود؛ قدرتی که مرزهای حیات و مرگ را در اختیار دارد. در مقابل دیدگان پزشکان و فلاسفهٔ بزرگ، حضرت عیسی (ع) نشان داد که علم انسانی — حتی در اوج خود — نمیتواند به عمق راز آفرینش نفوذ کند، مگر آنکه به علم الهی پیوند بخورد.
even at its peak (حتی در اوج خود)
معجزات حضرت عیسی (ع) پاسخی بود به غرور علمی بشر. پیامی روشن به تمامی زمانها:
«شما با دانشتان به زندگی میاندیشید، اما خداوند خالق حیات است.»
بنابراین، معجزات حضرت عیسی (ع) — بهویژه زندهکردن مردگان — نه از سر شگفتیسازی، بلکه برای شکستن بت علمِ مغرور و هدایت دلهایی بود که در اسارت تجربه و عقل محدود گرفتار بودند.