با اینکه طبق نظریات مذهبی و اخلاقی، کشاورزان و عامه مردم امانت خدا هستند و سلاطین و خداوندگاران قدرت باید در حفظ حقوق آنان کوشا باشند، عملا در تمام دوران بعد از اسلام، جز تنی چند از سلاطین و زورمندان، هیچیک از مسئولین امور کماهوحقه، به رعایت حال این طبقه وسیع توجه و عنایت شایانی نکرده و همیشه مال و جان و حقوق انسانی آنان مورد تجاوز و دستبرد قرار گرفته است.
.
محمد جریر طبری در وصف یک سلطان خوب در تاریخ طبری مینویسد: یک پادشاه دادگسترِ واقعی میبایست نعمتهای جهان را فقط برای خود نخواهد بلکه با حُسن نیت، همه افراد اجتماع را در خوشیها، خوراکها و پوشاکها شریک و سهیم خود گرداند.
.
اگر عاملِ او ملکی را از رعیت به زور گرفته و رعیت نزد سلطان دادخواهی نماید، میباید عامل را تنبیه و ملک را به رعیت بازگرداند و اگر عامل ملک را فروخته و مالی نیز ندارد میباید از املاک خاصهی خود، ملک بدان رعیت دهد و عامل را مجازات نماید.
.
آنجا که پادشاه ستم کند آبادی پدید نیاید. شیر درنده از شاه ستمگر بهتر است. خراج ستون کشور است که با عدالت افزایش یابد و با ستم کاهش. شهریارِ دادگر به از پُربارانی است. آنچنان که:
.
مردم استخر از نیامدن باران شکایتی نوشته و به دست اردشیر یکم هخامنشی دادند. اردشیر زیر آن نوشت اگر آسمان از باریدن بخل ورزیده، ابر ما خواهد بارید. فرمان دادیم خسارت شما را جبران و بینوایان را با برگ و نوا کنند.
.
سال بعد باران فراوان بارید و رعیت خشنود از بذل و کرم پادشاه، خراجگزار شاه شدند و مال بسیار در خزانه حکومت فراهم آمد.
.
منبع
تاریخ الرسل و الملوک یا تاریخ طبری، محمدبن