دکتری در تاریخ ایرانباستان؛ نویسنده ، ایرانشناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
از این دیکتاتور به آن دیکتاتور فرج است!

با سقوط حکومت ۳۰ ساله ( ۱۹۸۹ - ۲۰۱۹) عمر البشیر مستبد سودان ، و دستگیری وی، اعضای دولت و اعوان و انصارش، چهرههای ستمدیده سیاه سودانی با دندان های سپید لبخند میزنند و بانویی جوان بر بلندی میایستد و سرود آزادی و رهایی میخواند و مردمان تهییج میشوند و دست میزنند میرقصند. اما غافل از اینکه دیری نمیپاید و دیکتاتوری دیگر سر بر میآورد. این داستان تلخ بسیاری از کشور های آفریقایی و شرق است که دیکتاتوری جایگزین دیکتاتوری شود.
البته میان این ظهورها و سقوط ها فضایی برای تنفس و تخلیه عقدههای فرو خورده و برآوردن بانگ و فریاد برعلیه استبداد و حتی فرصتی برای شکوفایی برخی ابتکارات، خلاقیت ها و ظهور اندیشهها و نحلههای فکری پیش میآید.
یا با کناره گیری رضاشاه (۱۳۲۰) تا کودتای ۲۸ مرداد(۱۳۳۲) فضای مناسبی در تاریخ معاصر ایران بود تا احزاب، تشکل ها و اندیشه ها و ادبیات غنی تولید شود، وقتی تاریخ را نگاهی میکنیم گویا سرنوشت تلخ محتوم اکثریت جهان سومی ها از دیر باز چنین رقم خورده است:
دیکتاتوری - آزادی - دیکتاتوری -آزادی - دیکتاتوری - آزادی – دیکتاتوری....
در داستان سمبلیک (قلعه حیوانات ) نوشته جرج اورول وقتی حیوانات به رهبری خوکها علیه استبداد انسانها قیام میکنند و پیروز میشوند همه شادمانند الا الاغ قصه، با نام بنیامین، که فردی آگاه و ظاهرا دنیا دیده است. او شادمانی حیوانات (مردمان ) را موقتی و بیهوده میداند زیرا میداند همین خوکها که شعار های برابری و برادری میدهند خودشان در آینده حکومت استبدادی تشکیل خواهند داد. چنین نیز می شود. در آخر داستان خوکها به حاکمان دیکتاتوری تبدیل میشوند و در رفاه بسر میبرند و سعی میکنند مثل انسانها (اربابان سابق شان) ایستاده راه بروند و ادای اربابها را در بیاورند و مردمان، (در اینجا سایر حیوانات مزرعه) همچنان تحت ظلم هستند و وضعیت شان مثل قبل است و فرقی نمیکند. فقط حاکمان عوض شده اند.
وقتی شادی مردم استبداد زده سودان را از سقوط عمر البشیر میبینیم و بعد آن یک ژنرال چند ستاره در صفحه تلویزیون ظاهر میشود و وعده انتخابات دو سال دیگر را میدهد! لبخند آزادی در گوشه لب مردمانش میماسد و در مییابند دیکتاتوری را پایانی نیست و سرنوشت شوم شان این است که این آزادی موقتی و این شادی بی سبب بوده و باید خود را برای تحت سیطره بودن دیکتاتور بعدی آماده کنند.
خاک سرزمین ها و سرنوشت شوم سودان، آفریقا و اکثریت جهان سوم را با دیکتاتوری آمیختهاند و فعلا استبداد پای ثابت حاکمیت این سرزمینهاست. زیرا بیش از این پافشاری بر آزادی ممکن است امنیتشان را به خطر بیاندازد! وجهان سومیها بین آزادیخواهی و حفظ حداقل امنیت در زندگی روز مره درماندهاند.
مردم لیبی دیکتاتوری افسار گسیخته 40 ساله قذافی را سرنگون کردند و در خیابان او را گرفتند و به شکل رقتباری کشتند و انتقام دهه ها عقده و غصه فرو خورده را از دیکتاتور گرفتند. اما حاصلش شد یک کشور جنگزده که هشت سال است که دیگر روی خوش امنیت را به خود ندیده است. سرنوشت مصر و عراق و یمن و سوریه را هم که می بینیم که هر کدام یا به دیکتاتور جدید بر خوردهاند و یا دچار ناامنی بی پایان شدهاند.
ظاهرا سرنوشت محتوم و غمبار مردمان محروم و فقیراست که تن به دیکتاتوری بدهند که حداقل امنیت را داشته باشند. در بسیاری از کشور های جهان سوم نسل های بیشماری می بایست در حسرت آزادی و دمکراسی پیر شوند و سرود آزادی را برای نسلهای بعدی بخوانند و برای حفظ امنیت ظاهری جامعه تن به دیکتاتوری بدهند.
وقتی آن زن جوان سودانی بر بلندی رفت و آواز آزادی و شادی خواند همگان میدانستیم این خوشحالی موقت است. الساعه دیکتاتوری دیگر سر بر میآورد تا چند صباحی در آشکارا و پنهان خون جوانان آن سرزمین را همچون ضحاک مار بردوش میریزد و ملت هم در سکوت و روزمرگی به زندگی خود ادامه دهند تا سقوط دیکتاتور بعدی و شادی کوتاه، و دوباره دیکتاتوری دیگر.
واین سرنوشت شوم همچنان تکرار و تکرار و تکرار می شود.... اما در این میان باز هم، از دیکتاتوری به دیکتاتور دیگر فرجی است!
مطلبی دیگر از این نویسنده
قزلباشها در راه تصرف ایران!
مطلبی دیگر در همین موضوع
یلتسین، دوست یا دشمن روسیه؟
بر اساس علایق شما
آیا وضعیتِ کارنامه خبر میدهد از سِرِّ درون؟!