دکتر علی نیکوئی
دکتر علی نیکوئی
خواندن ۹ دقیقه·۱ سال پیش

به مناسبت جشن تیرگان؛ جشن بارش باران، جشن پیروزی ایران

دکتر علی نیکویی

واژهٔ "تیرگان" از ایزد تیر می‌آید، ایزد "تیر" یکی از ایزدان و فرشتگان در اسطوره‌های ایرانیان باستان بود، تیر در منابع زرتشتی ایزدِ باران دانسته شده است. ستاره مظهر او "شباهنگ[1]" است. هر سال پس از چیرگی بر "اَپوش[2]" مخزنِ باران در دریای "فراخ‌کرت[3]" را باز می‌کند.

ستارهٔ تابان و شکوهمند "تیشتر" ستارهٔ آب‌ها و سرچشمهٔ باران و باروری است. چهارمین ماه سال (تیرماه) به تیشتر اختصاص دارد. "تیر" یکی از خدایان قدیم ایرانی بوده است که آیین‌های او با تیشتر درآمیخته است[4]. اسطورهٔ نبرد تیشتر با دیو اَپوش تا اندازه‌ای برای ما این مراسم آئینی را روشن می‌کند. ایرانیان پارینه بر این باور بودند که قربانی‌هایی که درست انجام گیرد و به خدایان تقدیم گردد، ایشان را نیرومند می‌سازد و این نیرومندی سبب می‌گردد که پی آمدن منظم فصول حاصل گردد؛ هنگامی که به‌واسطهٔ قربانی، "تیشتر" را به یاری بخوانند خشکسالی مغلوب می‌شود و باران می‌تواند به جهان زندگی بخشد. در نظر ایرانیان باستان، نتیجهٔ نبرد کیهانی میان نیروهای زندگی و مرگ، بستگی به این دارد که آدمی وظایف آیینی خود را معتقد دانه به‌جای بیاورد[5].

برای جشن تیرگان، افسانه‌های گوناگونی نقل می‌شود، در این فرصت به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

در زمان "فیروز" جد "انوشیروان" چند سالی باران نیامد و مردم دچار خشکسالی شدند؛ پس فیروز به "آتشکدهٔ پارس" رفت و دعا کرد و در این روز بارانِ زیاد ببارید. از آن روز به بعد در میان ایرانیان رسم شد که به یاد باران به هم آب بپاشند.[6] روایت دیگر، در مورد تیر انداختن "آرش کمانگیر" است. ابوریحان بیرونی چنین نقل می‌کند: پس از آن که افراسیاب بر منوچهر غلبه کرد و او را در طبرستان محاصره نمود، بر این قرار دادند حدود خاکی از ایران باید به توران واگذار گردد. به‌واسطهٔ پرش و خط سیر، تیری معین گردد؛ در این هنگام فرشتهٔ اسفندارمذ حاضر گشته، امر کرد تیر و کمانی چنانچه در اوستا بیان شده است برگزیده شود، آنگاه آرش را که مرد شریف، حکیم و دین‌داری بود برای انداختن تیر بیاوردند، آرش برهنه شد، بدن خویش را به حاضرین نشان داد و پس فریاد زد: ای پادشاه، ای مردم، به بدنم بنگرید، مرا زخم و مرضی نیست؛ ولی یقین دارم که پس از انداختن تیر پاره‌پاره شده و فدای شما خواهم گردید، پس آرش جان در تیر نهاد و تیر تا به آنجایی رفت که هزار فرسنگ فاصله داشت و آنجا مرز ایران و توران شد، مردمان شادی کردند؛ زیرا از دست افراسیاب تورانی رهایی یافتند[7].

طبری برای جشن تیرگان می‌نویسد: و هر دو مُلک ایران و توران عهد بستند و صلح‌نامه بنوشتند، در آن حدود از آن بلندتر کوهی نیست و تیری را نشان کردند و بینداختند تا بر لب جیحون نشت[8].

روضه الصفا در صلح میان منوچهر و افراسیاب از زبان افراسیاب تورانی چنین می‌نویسد: مقرر و مشروط به آنکه آرش از سر کوه دماوند تیری اندازد، هر کجا که آن تیر فرود آمد فاصله میان دو مملکت ایران و توران آن محل بود، آرش بر قلهٔ دماوند رفته، تیری جانب مشرق افکند، از شست رها کرد و آن تیر از وقت طلوع آفتاب تا نیمروز در حرکت بود و به هنگام استوا بر کنار جیحون افتاد[9].

گردیزی مورخ سدهٔ پنجم قمری، انگیزهٔ برگزاری "جشن تیرگان" را همانند بیرونی، قهرمانی و تیراندازی آرش می‌داند و چنین می‌نویسد: … سرشتن از بَهر آن است که چنین گویند که چون کیخسرو شاه ایران‌زمین از جنگ افراسیاب تورانی بازگشت، به سرچشمه فرود آمد تنها خوابش برد، پس بیژن پسر گیو فرارسید و او را خفته یافت، آب بر روی او زد تا از خواب بیدار شود و اندر ین روز غسل کردند، میان ایشان رسم بماند. در فقرهٔ ششم و سی و هفتم از تیشتر یشت اوستا چنین می‌خوانیم: «تیر جَست، چالاک به‌سوی دریای فراخ کوک شتابید، همان گونه که تیر در هوا از کمان بهترین تیرانداز آریایی ارخش از کوه ائیریوخشه و خوانوت[10] پرتاب گردید[11]. از "ارخش" در مجمع التواریخ به نام "آرش شیوا تیر" یاد می‌شود.

در دورهٔ صفوی جشن تیرگان یا آب‌پاشان در اکثر نقاط ایران برگزار می‌شد. از میان شاهان صفوی، شاه‌عباس توجه زیادی به این جشن نشان می‌داد و این یکی از جشن‌های موردعلاقهٔ او در فصل تابستان بود. "اسکندر بیکِ ترکمان" منشی مخصوص شاه‌عباس صفوی در وقایع سال بیست و پنجم جلوس شاه‌عباس در فصل بهار در مازندران به سر می‌برد و در اوایل تابستان برای تماشای جشن آب‌پاشان رهسپار گیلان شد. وی می‌نویسد: رسم مردم گیلان است که در ایام خمسه مسترقه هر سال که به‌حساب نجوم آن ملک بعد از انقضای سه ماه بهار قرار داده‌اند و در میانهٔ اهل عجم روز آب‌پاشان است، بزرگ و کوچک، مذکر و مؤنث به کنار دریا آمده با یکدیگر آب‌بازی می‌کردند، بدین طرب و خرمی می‌گذراندند الحق تماشای غریبی است، القصه موکب همایون از فرخ‌آباد بدان صوب در حرکت آمد و به قصبهٔ رودسر از اعمال رانکوه گیلان که این صحبت بهجت افزار منعقد شده بود رسید، تماشای آن سور و نظاره‌گر آن انجمن بودند…[12]

دکتر صادق کیا در "واژه‌نامهٔ طبری" در گاه‌شماری و جشن‌های طبری می‌نویسد: … پس از نوروز از همه نامدارتر جشن سیزده تیرگان است که آبریزان نیز می‌گویند که در روز تیر (سیزدهم) و در تیرماه در سراسر ایران گرفته می‌شود.[13]

برای جمع‌بندی نهایی سخن می‌توان گفت در باورهای مردم، دربارهٔ جشن تیرگان دو روایت وجود دارد. روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر است و نبرد همیشگی میان خیر و شر؛ در اوستا، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده‌ساله در می‌آید و در ده روز دوم به چهرهٔ گاوی با شاخ‌های زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوش‌های زرین. تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با سازوبرگ زرین، به دریای کیهانی فرومی‌رود و در آنجا با دیو خشکسالی "اپوش" که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم‌سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، رودررو می‌شود. این دو، سه شبانه‌روز با یکدیگر به نبرد بر می‌خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می‌خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می‌جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمنِ خشکسالی پیروز می‌گردد و آب‌ها می‌توانند بدون مانعی به مزرعه‌ها و چراگاه‌ها جاری شوند. باد ابرهای باران‌زا را که از دریای کیهانی بر می‌خواستند به این سو و آن سو راند و باران‌های زندگی‌بخش بر هفت‌کشور فروریخت و به مناسبت این پیروزی، ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.

روایت دیگر نیز دربارهٔ آرش کمانگیر، اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال‌ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان "افراسیاب" و "منوچهر" - شاه ایران - سپاه ایران شکست سختی می‌خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می‌دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می‌افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می‌آیند و برای‌آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیزه از میان برخیزد می‌پذیرند که از مازندران، تیری به‌جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرود آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ‌یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، "سپندارمذ" - ایزدبانوی زمین - پدیدار شد و فرمان داد تیروکمان آوردند. آرش در میان ایرانیان، بزرگ‌ترین کمان‌دار بود و به نیروی بی‌مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می‌کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به‌جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بستگی دارد و باید توش‌وتوان خود را در این راه بگذارد پس برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهیان ایران‌زمین نشان داد و گفت: ببینید من تندرستم و کژی‌ای در وجودم نیست، ولی می‌دانم؛ چون تیر را از کمان رها کنم همهٔ نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیروکمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند بر آمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی‌جان بر زمین افتاد [درود بر روان پاک آرش و روان‌های پاک تمام سربازان ایرانی]. هرمزد - خدای بزرگ - به فرشتهٔ باد فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می‌رفت و از کوه و در و دشت می‌گذشت تا در کنارِ "رود جیحون" به تنهٔ درخت گردویی که بزرگ‌تر از آن در گیتی نبود نشست. آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن ایرانیان جشن گرفتند.

جشن تیرگان در میان مردم ایران باستان باشکوه خاصی برگزار می‌گردید، و تا این اواخر نیز بین مردم از رونق خاصی برخوردار بود. متأسفانه این جشن نیز مانند دیگر جشن‌های باستان به بوتهٔ فراموشی سپرده شد، اما امروزه جمعیت کوچک زرتشتیان ایران همچنان این جشن را پاس می‌دارند و برای برپایی این جشن از روز قبل تمام محوطهٔ خانه را آب‌وجارو و صبح روز جشن، آب‌تنی می‌کنند هم چنین لباس نو پوشیده و نخی نازک از ابریشمِ هفت‌رنگ به نام تیر و باد به مچ دست می‌بندند و بعد از ده روز به باد می‌دهند. در این جشن، جوانان زردشتی به هم آب می‌پاشند و صدای قهقههٔ آن‌ها در کوچه و محله می‌پیچد. در حقیقت می‌شود گفت که این روز، "جشن آبریزان" هم هست.

[1] شباهنگ یا شِعرای یمانی درخشان‌ترین ستارهٔ آسمان شب است. این ستاره در پارسی با نام‌های کاروان‌کش، وَراهَنگ، شب‌کش، خُنُک، تیر و تیشتَر نیز نامیده می‌شود. نام عربی آن شِعرای یمانی و نام انگلیسی آن Sirius است.

[2] دیو خشکسالی و دشمن تیشتر

[3] فراخ کرت دریایی اسطوره‌ای است که در کنار کوه البرز قرار دارد. دریای فراخکرت یک‌سوم زمین است. در اساطیر ایران تیشتر (تیر) ۱۰ روز و ۱۰ شب باران فروریخت که هر قطره از باران به درشتی پیاله‌ای بود. آب در روی سطح زمین به ارتفاع قد یک انسان بالا آمد و آفریدگان اهریمن (دیوان) پس از اینکه توسط باران به هلاکت رسیدند به اعماق زمین رانده شدند. سپس باد وزیدن گرفت و آب‌ها را دور کرد و به‌سوی ساحل برد و دریای فراخکرت از آن پدید آمد که بعضی آن را دریای تتیس (مربوط به هزاره‌های قبل از میلاد) می‌دانند و عموماً آن را برابر دریای خزر کنونی می‌شناسند.

[4] هینلز، شناخت اساطیر ایران،ص۳۵

[5] هینلز، شناخت اساطیر ایران،ص۳۷

[6] رضایی، اصل‌ونسب دین‌های ایران باستان،ص۴۹۰

[7] بیرونی، آثارالباقیه،ص۳۳۵-۳۳۶

[8] عرب گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ص۱۵۴

[9] عرب گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ص۱۵۴

[10] کوه‌های ائیریوخشوثه و خوانونت معلوم نیست کجاست و امروز چه نامی دارند ولی می‌توان گفت اولی در طبرستان و دومی در مشرق ایران واقع است، فخرالدین گرگانی در داستان ویس و رامین می‌گوید:

اگر خوانند آرش را کمانگیر / که از ساری به مرو انداخت یک تیر

تو اندازی بجان من ز گوراب / همی هر ساعتی صد تیر پرتاب

[11] پورداوود، یشت‌ها، ج۱.ص۲۸۷

[12] هویان، آندرانیک، جشن تیرگان، روزنامهٔ همشهری، سال هفتم، شمارهٔ ۱۸۶۷، سیزدهم تیرماه.

[13] محمدی، جشن‌های ایران باستان، ص۱۱۵

تاریخجشن تیرگانایران باستانفرهنگدکتر علی نیکویی
دکتری در تاریخ ایران‌باستان؛ نویسنده ، ایران‌شناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید