ویرگول
ورودثبت نام
دکتر علی نیکوئی
دکتر علی نیکوئی
خواندن ۱۷ دقیقه·۲ روز پیش

به مناسبت یکصدمین سالروز تولد تاجیکستان در آسیای میانه

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/223795/%D9%86%D9%88%D8%B2%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%82%D9%82%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C


به مناسبت یکصدمین سالروز تولد تاجیکستان در آسیای میانه
نوزایی ققنوس زبان فارسی

دکتر سیف‌الله ملاجان | استاد تمام تاریخ، دانشگاه ملی تاجیکستان
دکتر علی نیکویی | پژوهشگر و ایرانشناس

سال ۱۹۲۴ در تاریخ مردم آسیای میانه همچون سرآغاز یک تحوّل عظیم شناخته می‌شود. تا این سال حکومت‌های منطقه یا به اسم سلسله‌ها (سامانی، قرخانی، تیموری، منغیت) نام‌گذاری می‌شدند یا برگرفته از مرکزهای مأموری آن بودند (چون عمارت بخارا، خانی خوقند یا خیوه). اما یک‌صد سال است کشورهای این منطقه بنام قومی خود (ازبکستان، تاجیکستان و...) نام‌گذاری شدند.

قرن بیستم در سرنوشت تاجیکان فراز و نشیب‌های فراوانی داشت، ولی سه دههٔ آن را باید دوران زرین این ملت دانست. یکی سال ۱۹۲۴، دیگری سال ۱۹۲۹ و سومی سال ۱۹۹۱. سال اوّل کاشتن درختی با نام تاجیکستان، سال دوّم دورهٔ جوانه‌زدن و شاخ و بر گرفتن و سوم کمال معنوی و باروری این درخت تنومند است.

وقت آزادی ما رسید؟

انقلاب سال ۱۹۱۷ در روسیه باوجود همه کاستی‌ها و مصیبت‌هایی عظیمی که به دنبال داشت، برای مردم غیر روس نوید آزادی را به ارمغان آورد. لنین در نخستین روزهای پیروزی انقلاب (ماه اکتبر سال ۱۹۱۷) به مردم مسلمان شرق مراجعت کرده، به آنها وعده آزادی و رهایی از دست امپریالیزم جهانی را داد؛ اما از وعده تا واقعیت فرسنگ‌ها فاصله بود! کوشش تأسیس دولت مستقل در قلب آسیای میانه (نوامبر ۱۹۱۷ - فوریه ۱۹۱۸) به خاک و خون کشیده شد که به دنبال حرکت مقاومت یا همان باسمه‌چی‌گری را علیه شوروی تولید کرد. حکومت نوپای روسیه شوروی طرح نو درانداخته، از روی برنامه‌های خود خواست در منطقه دگرگونی وارد کند ازاین‌روی سال ۱۹۱۸ جمهوری مختار ترکستان تأسیس یافت. سقوط بخارا و خیوه در سال ۱۹۲۰ باعث تشکیل جمهوری‌های شوروی بخارا و خوارزم گردید. حکومت شوروی سال‌های ۱۹۱۸-۱۹۲۲دورهٔ دشوار جنگ شهروندی را تجربه کرد، به این نتیجه رسید که در منطقه آسیای میانه با مرزهای شکل‌گرفته دولت تأسیس‌کردن خلاف برنامه‌های اوست، زیرا در هر سه جمهوری ترکستان و بخارا و خیوه برتری قاطع به‌جانب یگان خلق نبود.

سرآغاز طرح نو...

سال ۱۹۱۹ با فرمان لنین کمیسیونی تأسیس یافت که آن با نام کمیسیون ترکی مشهور است. کاربرد تأکیدآمیز واژهٔ ترکستان (هرچند به‌غلط) به آسیای میانه پس از استیلای روسیه معمول گشته بود که کمیسیون مذکور نیز با همین نام به فعالیت شروع کرد. در ادامه این فرمان توصیه داده می‌شد که مرزهای این منطقه را ازبکیه، قرقیزیه و ترکمنیه نام نهند.

در اسناد و مقاله‌های سال‌های قرن گذشته ضمن برشمردن ضرورت‌های تقسیمات مرزی تأکید می‌شود که جمهوری‌های خلقی باید به جمهوری‌های سوسیالیستی مبدّل گردند. دیگر نکته‌ای که کمونیستان در جریان تقسیمات از آن زیاد می‌گفتند و اصل کار را بر پایه آن قرار می‌دادند، مسئله پیوندهای اقتصادی بود؛ یعنی اتّحادی به وجود آید که ملت‌های شوروی بتوانند با هم نزدیک شوند و منافع اقتصادی آنها در اولویت قرار گیرد. امّا نباید فراموش کرد که این تقسیمات را نه مردم محلی می‌خواستند و آنها نه در این فکر و اندیشه بودند؛ این یک طرح حکومت مرکزی بود که منافع استعماری خویش را در اولویت قرار داده بود.

حرکت مقاومت مردمی در کلّ آسیای میانه در آن دوران نشان می‌داد که در میان مردم اخوت دینی خیلی قوی می‌بود اگر در خوقند یک روحانی فتوایی می‌داد آواز آن تا بخارا و تاشکند و خوارزم و فرغانه می‌رسید. همان‌گونه که آتش این حرکت از فرغانه شروع گشت و تمام آسیای میانه را فراگرفت؛ حکومت شوروی به این نتیجه رسید که باید در این مرزوبوم سیاستی جدید برپا کند و خردورزی شوروی در این باب آن بود که اگر بر اساس قوم و ملت مرزهای جدیدی را تأسیس کند با یک تیر دو نشان زده می‌شود. نخست این کشورها از هم جدا می‌شوند و با نادرست طرح‌کردن این مسئله آتشی زیر خاکستر این منطقه همیشه فروزان نگاه‌داشته می‌شود و در صورت لزوم آن را هر زمان می‌توان بزرگ کرد و طرح نزاع درانداخت و دیگر این که ملت‌های منطقه را برای همیشه مدیون خود می‌ساخت که ما به شما دولت دادیم یا ما شما را ساختیم.

تبرِ تقسیم و پیامدهای آن

مهم‌ترین رویدادها در روند تقسیمات ملّی و مرزی سال ۱۹۲۴ اتّفاق افتاد. ماه فوریه سال ۱۹۲۴ در جلسه کمیته مرکزی حزبی بخارا سخنرانی یکی از گماردگان دولت شوری بنام فیض‌الله خواجه دربارهٔ تقسیمات آسیای میانه به جمهوری‌های ملی شنیده شد. در گزارش این جلسه موضوع اساسی تقسیم جمهوری‌های ترکستان، بخارا و خوارزم و تأسیس جمهوری‌های ملّی به شمار می‌رفت تأکید شد و در آنجا آمد: فرصتی رسیده که این واحدهای مأموری زمان کهن تغییر داده شوند، یکی از آن مسئله ترکمن‌ها بود. گفته شد که ترکمن‌ها را باید جدا کرد، زیرا این بهترین راه است اما گفته نشد چرا محض ترکمن‌ها باید جدا کرده شوند. اما چرایی آن این بود که رهبر مقاومت ضد شوروی از میان ترکمن‌ها جنید خان پس از چندین جنگ با سربازان ارتش سرخ سال ۱۹۱۹ با حکومت شوروی طرح صلح را داده بود و استقلال خیوه را خواسته بود سپس با شرط واحد علی‌حده بخشیدن به ترکمن‌ها صلح دوباره کرد. این شرط‌گذاری و تفاوت جدی حیات ترکمن‌ها از دیگران (قرقیز و ترکمن و تاجیک) ممکن کرد که ترکمن‌ها صاحب نخستین و بزرگ‌ترین واحد مأموری خود در منطقه شوند. پس می‌توان دو عامل را در سرنوشت ترکمن‌ها مؤثر دانست. نخست مبارزهٔ عمومی ترکمن‌ها تحت رهبری جنید و پشتیبانی از او و دیگر ویژگی خاص ترکمن‌ها همچون ملتی جداگانه. برای مثال طرز زندگی قرقیزها و قزاق‌ها چنان به هم مانند بود که روس‌ها تا ابتدای قرن ۲۰ قزاق‌ها را قرقیز می‌گفتند و قرقیزها را به‌خاطر فرق‌کردن قراقیرقیز می‌نامیدند.

نگاه دولت مردان شوروی نسبت تاجیکان این خلق بومی و آریای آسیای میانه به‌خاطر گروش تاجیکان به آیین مسلمانی و سنن ایرانی نیک نبود. پس از سرنگونی امیر بخارا به‌جای زبان پارسی که هزار سال در بخارا زبان رسمی و دیوانی بود زبان ترکی جایگزین آن گردید. رهبران حزب کمونیست بخارا زبان فارسی را مقابل روند تاریخ و خلاف راه زندگی درست نامید و به تاجیکان توصیه کرد که زبان پارسی دگر کهنه شده و تاجیکان باید زبان ترکی را جایگزین آن نمایند، زبان پارسی را زبان قرن گذشته و زبان امیر و زبان دین و شریعت می‌گفتند! درحالی‌که تا سال ۱۹۲۰ یعنی تا سقوط بخارا در بیش از ۳۰۰ مدرسه بخارا تعلیم و تدریس با زبان پارسی انجام می‌شد؛ اما حکومت بخارای شوروی تاجیکان را از حق تعلیم و تدریس با زبان خود محروم کرد. تاجیکان بیشتر ساکنان شهرهای بزرگ از قبیل سمرقند، بخارا، ترمذ، خجند، اوراتپه بودند و همچنین در زمین‌های کوهستانی بدخشان، زرفشان و حصار و رشت و ختلان زندگی می‌کردند و قلمرو وسیعی را به خود اختصاص داده بودند؛ اما بلشویک‌ها و پان‌ترک‌ها با هر بهانه تأسیس جمهوری برای تاجیک‌ها را خلاف منافع دولت شوروی می‌انگاشتند! تلاش حکومت بلشویکی روس بر این بود که تاجیکان را هر چه زودتر در میان ترکان منطقه هضم گردند. یکی از رهبران تاجیک عبدالرحیم حاجی‌بای پیشنهاد کرد که برای تاجیکان دولت با نام ایران شرقی تأسیس داده شود؛ اما این به منفعت بلشویک‌ها نبود.

رفتار با تاجیکان از آغاز تقسیمات نابرابر و مغرضانه بود و معلوم می‌شود که موافق برنامه‌ای از پیش‌طرح شده این سیاست پیاده می‌گشت. این کار چند دلیل داشت که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

- در فرمان مربوط به تقسیمات لنین نامی از تاجیکان برده نمی‌شد؛ یعنی در اطلاعاتی که رهبر دولت شوروی در دست داشت چیزی در باری تاجیکان موجود نبود. گمان نمی‌رود رهبر یک دولت نوپا و آن هم مردی دانشمند و کاریزماتیکی همچون لنین از مردم بومی منطقه آسیای میانه بی‌خبر باشد! این تصمیم از قبل اندیشیده شده بود و با برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده زیرا فرهنگ غنی تاجیکان و گستره آن که بزرگ‌تر از حدود تاجیکستان و آسیای میانه بود و برای استعمار آن روز خوشایند نبود و گسترهٔ فرهنگی آن از مرز چین تا خلیج پارس بود و مخالف با آرمان استعماری آن روزگاران، نباید فراموش کرد در بیشتر نوشته‌های دانشمندان روس ساله‌ای ۱۸۸۰-۱۹۱۴ تاجیکان را پاسداران فرهنگ مسلمانی در منطقه نامیده‌اند که برای دولت شوروی که یکی از برنامه‌هایش مبارزه با دین بود، چندان جالب نبود.

- نبودن بزرگ سیاسی تاجیک در جریان تقسیمات آن دوران بود، در مقابل این خلع برای تاجیکان روشنفکران ترک‌زبان منطقه که از احوال عالم باخبر بودند کشور عثمانی را که نسبت به آسیای میانه پیشرفته و قدرتمند بود به چشم الگو می‌دیدند و از ترک نامیدن خود افتخار هم داشتند. جایگزین عثمانی دولت ترکیه جدید بود که از تأسیس آن در آن دوران صدسال می‌گذشت و با شوروی رابطهٔ نزدیک داشت و قاطعانه روش حکمرانی سکولاری را انتخاب کرده بود. مخالفت و جنگ ترکیه با قدرت‌هایی چون بریتانیا و فرانسه و یونان سرمایه‌داری ترکیه را در چشم رهبران شوروی نیز عزیزکرده بود. حتی بعضی تاجیکان (نمونه عبدالله رحیمبایف) نیز زیر تأثیر ایده‌های ترک‌گرایی جوان‌ترکان قرار گرفت. تاجیکان که نه ترکند بودند و نه ریشهٔ ترکی داشتند از چنین مأمن و پشتوانه‌ای محروم بودند. زیرا در آن دوران ایران آریایی‌نژاد خود با هزار مشکل روبه‌رو بود، سال ۱۹۰۷ بین انگلیس و روس تقسیم شده بود و بلای دیگر تفرقه مذهبی بود که تاجیکان سنّی‌مذهب و ایرانیان شیعه‌مذهب را از هم دور می‌کرد. جنگ شیعه و سنّی سال ۱۹۱۰ در بخارا این را آشکار ساخت و از دو طرف تنها پارسی‌زبانان کشته شدند.

- دلیل سوم ادامه حرکت مقاومت علیه شوروی در قلمرو بخارای شرقی بود که به‌خاطر نبودن راه‌آهن و مشکلات رفت‌وآمد ادامه داشت. آکادمیک رحیم مساو نوشته است که بخارای شرقی و مست‌چاه دو منطقهٔ مهمی بودند که بلشویکان قرار دارند ولایت مختار تاجیکستان در این جا باید بنیاد یابد. برخی تاجیکان هیئت کمیسیون تقسیمات همراه شوی منطقه‌های تاجیک‌نشین فرغانه را با بخارای شرقی و مست‌چاه را خلاف منافع اقتصادی می‌دانستند؛ زیرا منافع اقتصادی یکی از اصل‌های این تقسیمات به شمار می‌رفت.

- دلیل چهارم بر خلاف قوم‌های دیگر منطقه جدایی افکنی و بیگانه شمردن همدیگر در میان تاجیکان خیلی برملا بود. احساس خودشناسی ملّی در میان تاجیکان در نهایت ضعیف بود؛ ما تاجیکان آن روز خود را غالباً با نام شهر (سمرقندی، بخاری، عوراتیپّگی) یا کوهستان (دروازی، قراتیگینی، مسچایی، کولابی) معرفی می‌کردیم. وقتی سخن از واژه برای آن روز مهم ملّت مطرح می‌گشت خود را از ملّت مسلمان می‌دانستیم. تفاوت تاجیکان شهری و روستایی در شهرها آشکار بود. ما این را از نوشته‌های شرق‌شناسان و سیّاحان روس و این‌چنین از متن آثار احمد دانش، صدر ضیا، صدرالدّین عینی و ساتم الغ‌زاده می‌توانیم مشاهده کنیم. محمّدجان شکوری در یادداشت‌های خود نوشته است که در جریان شمار اهالی بخارا، وقتی بلشویکان پان‌ترکیست می‌خواستند مردم این شهر خود را تاجیک ننویسند به ایشان می‌گفتند، که: جمهوری تاجیکستان در مست‌چاه و غرم بنیاد می‌شود هرکه می‌خواهد تاجیک باشد باید برود به آن مکان‌ها؛ برای یک شهری شنیدن نام محل کوهستانی و کوچیدن به آن برابر با نابودی بود.

- دلیل پنجم آن بود که بعضی روشنفکران تاجیک تبار (فیض‌الله خواجه‌اف، عبدالله رحیمبایف) کاملاً در جبههٔ دیگر قرار می‌گرفتند؛ یعنی باور نداشتند که می‌توان یک جمهوری قوی برای تاجیکان ساخت و آن را متحد کرد در میان آنها نیز اصلاً چیزی با نام اتّحاد و همبستگی وجود نداشت. سیاست آشکارای ضد تاجیکی آن روز نیز این ناامیدی را در وجود آنها افزون می‌ساخت. در جریان کار کمیسیون وقتی سخن از محرومیّت تاجیکان می‌رفت، بعضی از اعضای جلسه می‌خندیدند و مسخره می‌کردند. در صورت‌جلسه‌ای که آکادمیک رحیم مساو در کتاب خویش آورده است این آشکارا مشاهده می‌شود. امّا شخص رحیم مساو نیز که برکشیده و دست‌پرور نظام شوروی و از جانب‌داران سرسخت آن بود، تمام اشتباهات و لغزش‌ها و انحراف کمیسیون تقسیمات مرزی سال ۱۹۲۴ را یا بر دوش پان‌ترکیسم حواله می‌کند یا به سمت عبدالله رحیم‌بای و فیض‌الله خواجه‌اف و دیگر همراهان آن می‌اندازد غافل از آن که ایشان مهره‌هایی بیش نبودند؛ زیرا این مهرها باگذشت یک دهه همه با ترور استالینی محو گردیدند. تقسیمات ملّی و مرزی هم نه پیشنهاد ترکیه بود و نه خواهش پان‌ترکیسم از آغاز تا انجام این طرح با حمایت و رهنمایی دولت شوروی و بلشویزم صورت می‌بست در هر لحظه هم اگر می‌خواستند می‌توانستند آن را اصلاح و تکمیل کنند. همان‌طوری که سال ۱۹۵۴ ولایت کریمه غالباً روس‌نشین و روس زبان را با یک دستور خروشچف از روسیه گرفتند و به اوکراین دادند که ۶۰ سال پس موجب یک نزاع بزرگ در اروپا گردید.

جمهوری ازبکستان که در محور گفتمان کمیسیون قرار داشت مناطق پرنفوذ و شهرهای بزرگ منطقه را گرفت؛ تاشکند که ۵۰ سال آخر مرکز مأموری ژنرال - گوبرناتوری ترکستان بود و شهر و واحه‌های کلیدی چون سمرقند، بخارا، فرغانه، ترمذ و خوارزم به ترکیب ازبکستان همراه گشتند. وقتی که تاجیکان هم دوشنبه و بخارای شرقی را برای ملت‌سازی ناکافی دانستند و پیشنهاد کردند که پایتخت سمرقند گردد، ازبکان در همان زمان موقتاً پایتخت ازبکستان را به سمرقند کوچاندند. در مجموع با بررسی اسناد تقسیمات ملی می‌توان به این نتیجه رسید که: طرح اساسی این تقسیمات برای تأسیس ازبکستان بود؛ چون برای حکومت شوروی این طرح حیاتی بود.

دو عامل در این کار مؤثر بود؛ یکی آن که تحصیل‌کرده‌های آسیای میانه به دعوت پان‌ترک‌ها هم‌آواز گشته بودند و در فکر دولت یگانه ترکستان یا توران بودند و حکومت شوروی با تشکیل دولت مقتدری چون ازبکستان آنها را قانع می‌ساخت. دیگر این که وقتی روس‌ها به منطقه آمدند در هر سه دولت بخارا و قوقند و خیوه سلسله‌های ازبکی منغیت و منگ و قنغرات حکومت می‌کردند. یعنی با این کار ازبک‌ها قانع می‌گشتند که کاملاً از قدرت برکنار نشده‌اند و در مسیر هدف توران بزرگ و قدرتمند که در آن سال‌ها خیلی جانب‌دار داشت راه سپرده بودند.

سال ۱۹۲۵ جمهوری مختاری قراقرفیزستان تغییر نام داد و جمهوری مختار قزاقستان گشت. سال ۱۹۳۰ جمهوری مختار قرقلپاقیستان را به قزاقستان دادند و بیم آن می‌رفت که تاشکند که مردم زیاد قزاق داشت و در دامن قزاقستان جا داشت پایتخت این جمهوری گردد، ازاین‌روی سال ۱۹۳۰ پایتخت ازبکستان به تاشکند انتقال یافت. قزاق‌ها که تا آن زمان روس‌ها آنها را قرقیز می‌نامیدند ۵۰ سال پیش‌تر از دیگر خلق‌های آسیای میانه به روسیه شامل گشته بودند و در ترکیب جمهوری روسیه واحدهای ملّی خود را تشکیل دادند. پایتخت اولیه جمهوری مختار قزاقستان شهر آرینبورگ از دست آنها گرفته شده بود و به روسیه داده شده بود و قزاق‌ها در شهر آلماتی که تا سال ۱۹۲۱ نام ویرنیی داشت پایتخت ساختند. وقتی سال ۱۹۳۶ جمهوری قزاقستان تأسیس شد جمهوری مختار قراقلپاقیستان را به ازبکستان دادند هرچند قراقلپاقها شاخهٔ قپچاقی ترک‌ها بودند از نگاه فرهنگ به قزاق‌ها شباهت بیشتر داشتند و قراقلپاقستان از لحاظ جغرافی نیز با قزاقستان نزدیک‌تر بود.

این تقسیمات را همان سال‌ها محقّق و ارباب دولتی سال‌های قرن ۲۰ میلادی الیکساندر زیلینسکی خلاف بعضی سنت‌های منطقه و باعجله دانسته تبر تقسیم نامید که ناگفته‌های فراوان دارد. این که سال‌ها در بایگانی‌های کمیسیون تقسیمات بسته بود و اسناد آن مخفی نگاه‌داشته می‌شد و بعضی اسناد حتّی سوزانده شد، حکایت از یک کار سریع و مخفی دارد که نتیجه‌های آن دور از عدالت بودند.

هنوز در زمان شوروی محقّقان مسئله تقسیمات اعتراف می‌کردند که تقسیمات میلی آسیای میانه نه بر اساس حضور ملی ملت‌ها، بلکه بر پایه مسائل ایدئولوژی و توجیهات اقتصادی انجام شد تا مقامات حزبی به‌آسانی توانند آن را اداره کنند.

درس‌ها و سبق‌های تقسیمات ملّی

تا سپتامبر سال ۱۹۲۴ مسئله دادن ولایت مختار به تاجیکان مطرح نشد و سخن از تأسیس یک ولایت مختار تاجیکستان در میان بود و بس. از این مرحله کوشش‌های بسیار و اثربخش نصرت‌الله مخصوم و شیرینشاه شاتیمور بیشتر می‌گردد که دادن ولایت به تاجیکان را ستم بزرگ شمردند و با استالین نامه‌نگاری کردند. تنها پس از ردّ و بدل‌های زیاد در آخرین لحظه‌ها دادن جمهوری مختار تاجیکستان مطرح گردید و روز ۱۴ اکتبر سال ۱۹۲۴ قرار درباره تأسیس جمهوری مختار تاجیکستان در ترکیب جمهوری شوروی ازبکستان تصویب گردید. این روز تاریخی و فراموش‌نشدنی برای تاجیکان است. یعنی تا مبارزه نشد، چیزی به دست نیامد.در سال ۱۹۲۴ تاجیکستان با ۸ ولایت [استان] تشکیل شد که عبارت بود اوراتپّه، پنجکت، دوشنبه، سرآسیاب، قُرغان‌تپّه، غرم، کولاب و در سال ۱۹۲۵ ولایت مختار کوهستان بدخشان نیز به جمهوری مختار شوروی تاجیکستان همراه کرده شد.

پایتخت جمهوری مختار تاجیکستان، ملتی که در طول تاریخ صد شهر ساخته بود روستای با نام دوشنبه شد. نقش پایتخت یک کشور در ادارهٔ درست مملکت، بنیاد اقتصاد توانا، فرهنگ و تمدّن فراگیر و جایگاه مناسب نظامی بسیار مهم است. بعضی کشورها را در تاریخ‌گذشته با نام پایتخت آن می‌خواندند که گواه نقش مؤثر پایتخت در سرنوشت ملّت و دولت است، نظیر شهر رم که نام یک امپراتوری گردید. یا بخارا که نام دولت دو صدسال آخر تاجیکان ورا رود بود. دوشنبه از لحاظ از تاریخی حتّی در منطقه بخارای شرقی مقام اوّل را صاحب نبود و در کنار حصار شادمان قرار داشت. شرط دیگر پایتخت گشتن یک شهر (نه ده) آن بود که از نگاه روان‌شناسی باید با شهرهای دیگر یک قلمرو رقابت کند، دوشنبه مقام ممتاز اقتصادی نیز نداشت و حتی ساکنان آن نیز در حد و اندازهٔ ساکنان مرکز یک کشور نبود!

باوجود همه بی‌عدالتی‌هایی که در جریان تقسیمات ملّی و مرزی سال ۱۹۲۴ نسبت به تاجیکان این حادثه تاریخی و عظیم برای همیشه در تاریخ تاجیکان ثبت یافت. امّا مهم‌ترین پیامدها و سبق‌های این تقسیمات این‌هایند:

1. تأسیس دولت به نام ملت، یعنی تاجیکستان برای نخستین‌بار در تاریخ اتّفاق افتاد. ملت ما تا این دم دولت‌هایی داشت که با نام سلسله‌های حکومت‌گر (هخامنشی، ساسانی، سامانی) ذکر می‌گشتند یا با نام ولایت و شهر خاصّ (همچون دولت غوریان و عمارت بخارا و خانی قوقند). این جا نام ملت مطرح گردید که تحوّل عجیب و عظیمی را به دنبال ایجاد کرد.

2. وقتی برای تاجیک بودن و بر اساس همین ملّیت به ما دولت داده‌اند، اگر تاجیکان راه سعادت و رستگاری همین ملّت را می‌خواهند باید همین اصل را تقویت نمایند و تکمیل سازند و در تصمیمات دولت داری تنها همین "تاجیکی‌ات" را ملاک تصمیم‌گیری قرار دهند تا در صف ملت‌های سرفراز و توانا قرار گیریم.

3. تاجیکان هرچند به‌کندی و آرامی سوی ملّت شدن راه پیمودند؛ اما تأسیس تاجیکستان آغاز خودشناسی تاجیکان شد. تا این زمان تاجیکان تنها خود را به نام شهر و دهات یا زادگاه کوچک خود می‌نامیدند؛ اما تاجیکستان ایشان را تاجیک گرداند و به ایشان هویتی نو و بنیادی و اساسی بخشید. بنیاد همین تاجیکستان بود که مردم قهرمان کانی‌بادام را الهام بخشید و ایشان سال ۱۹۲۵ آن کارنامه رنگین و جاودانی را آفریدند و رئیس مجلس شوروی میخائیل کالنین را از قطار پیاده کردند، با پای فشاری همین مردم دیرتر جمهوری مختار به جمهوری شوروی تاجیکستان تبدل یافت.

4. تقسیمات مهم‌ترین کانون‌های علمی و فرهنگی و خودشناسی و بالندگی تاجیکان را از ایشان ربود. هرچند همین تقسیمات موجب تأسیس واحد سیاسی با نام تاجیکستان گردید؛ ولی همان‌طوری که فرانسه را بی پاریس، روسیه را بی مسکو، ایتالیا را بی رم، نمی‌شود تصوّر کرد، دولت تاجیک را نیز بی پایتخت‌های هزارساله‌اش سمرقند و بخارا تصورکردن ناممکن بود. این حالت یکی از علت‌های کُندی روند ملت‌سازی در میان تاجیکان گردید.

5. هرچند با دشواری، امّا در تاجیکستان شوروی ملّتی با نام تاجیک ساخته شد که هم دولت داشت (هرچند مطیع)، هم نشان و پرچم و سرود ملّی. همین تاجیکستان از یک ملا چون صدرالدّین عینی که تا سال ۱۹۲۴ تنها برای اصلاح مکتب و معارف نظام اداری عمارت بخارا تلاش می‌کرد، شخصیت ملّی و ملت‌پرست ساخت. این ملّت را نیز مدیون شخصیت‌های بزرگ و فداکار که پروردهٔ مکتب ملّت‌سازی استاد عینی بودند، ساختند.

6. یک خلق که دعوای هستی می‌کند و ادّعای دولت داری، نباید در تعیین سرنوشت خود امید به بیگانه کند، بیگانه را در سرنوشت خود دخیل و تصمیم‌گیر بسازد و به امید بیگانه بزید. بایستی روشنفکران و نخبگان این خلق بر پایهٔ منافع درازمدت ملّی همیشه سود و زیان خویش را دانند و ارزیابی کنند و دولت را تقویت سازند و مردم را رهنمایی کنند و نام دولت و ملّت جزو ارزش‌های زندگی آنها گردد. روشنفکرانی که پایبند قدرت خارجی نباشند و تنها به این مردم و این سرزمین وابسته باشند.

7. وجود یک تاجیکستان برای دولت شوروی آن روز نیز ضروری بود، در غیر این صورت تمام منطقه آسیای میانه، با تأسیس جمهوری‌های ترک‌زبان در زمانی که حرکت پان‌ترکیسم بسیار اوج گرفته بود می‌توانست برای شوروی مشکل‌ساز گردد. زیرا در سال‌های قرن ۲۰ و حتی روزگار ما ایده تأسیس یک دولت یا اتحادیه ترک‌زبان‌های آسیای میانه از بین نرفته است، نوشتن به خطّ لاتینی و ترک‌کردن حوزهٔ الفبای روسی سیریلیک از جانب ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان و در آینده قرقیزستان گامی در این مسیر است.

8. اگر سال ۱۹۲۴ جمهوری مختار تاجیکستان تأسیس نمی‌یافت، ما در سال ۱۹۲۹ صاحب جمهوری مستقل نمی‌گشتیم و اگر سال ۱۹۲۹ نمی‌بود، ما سال ۱۹۹۱ نه استقلال داشتیم و نه تاجیکستان. سال ۱۹۲۴ که ما در آستانه صدمین سالگرد آن هستیم، سال تاریخی و سعید و سال آرزو و امیدهای ملّت تاجیک گردید. سالی که به قرن‌ها برابر بود. زیرا تاجیکستانی را ساخت که از امید رفتگان ما نشانه است!

دکتر علی نیکوییسیف‌الله ملاجانتاجیکستانزبان فارسیایران
دکتری در تاریخ ایران‌باستان؛ نویسنده ، ایران‌شناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید