دکتر علی نیکوئی
دکتر علی نیکوئی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

به یاد مردی که چرخش تاریخ را درنیافت!


دکتر ناصر کرمی

ابتدا: یک بار چند ساعتی با دکتر رئیس‌دانا گپ زده بودم دربارهٔ محیط زیست. (برای ایران، با همراهی زنده‌یاد عباس جعفری و زنده‌یاد نسترن نسرین‌دوست. از آن جمع حالا فقط من هنوز زنده‌یاد نشده‌ام). دو سه باری هم جاهای دیگر ایشان را دیده بودم. به نظرم رسیده بود مردی است راست و درست و به هر آنچه که می‌گوید ایمان دارد و وفادار است. چپ بود واقعاً، نه مجری پروپاگاندای «چپ شویی» (حمایت از رژیم زیر پوشش چپ‌گرایی و آمریکاستیزی). در برابر پرسش من که به عنوان یک کمونیست زندگی در کرهٔ جنوبی را ترجیح می‌دهد یا کرهٔ شمالی پاسخ داده بود قطعاً کرهٔ شمالی چون برابری بالاترین فضیلت است و کرهٔ شمالی جایی برابر است. و مطمئن بود که هر آنچه دربارهٔ کره شمالی می‌گویند برساختهٔ بلندگوهای امپریالیسم است و حتماً واقعیت در داخل کرهٔ شمالی چیز دیگری است.


بعد: در دره‌های زاگرس مرتفع، من مردمانی دیده‌ام که بی‌آنکه خود بدانند نیمی در پارینه‌سنگی به سر می‌بردند و نیمی در قرون وسطی. در ذهنشان بخشی میتراییست بودند و بخشی زرتشتی. اگر چه خود را مسلمان می‌خواندند. ستیغ‌های بلند نگذاشته بود کامل پا به دوران مدرن بگذارند. معصومیت بدوی آن مردمان رشک‌برانگیز بود. همچنانکه معصومیت زنده‌یاد رئیس‌دانا. مقیم همیشگی دههٔ شصت میلادی. همچنان وفادار به حتی استالین. و همچنان منتظر که روزی خلق از آن سوی میدان توپخانه به این سوی سرریز می شوند و نان و گرسنگی به تساوی تقسیم می‌شود.

بعد: مرگ به علت کرونا در بیمارستانی در اسفند ۹۸ در تهران احتمالاً مرگی نبوده که خود آرزویش را داشته باشد. شاید ترجیح میداد جایی در سییرا مادیرا یا ماچوپیچو یا زاگرس بمیرد، در حال نبرد مسلحانه برای رهایی خلق. در تشییع جنازه‌اش پرچم‌های سرخ در میدان آزادی به اهتزاز درآیند و کارگران در همه جا لحظه‌ایی از کار بازایستند. اما نه. تابوتش بر دوش شمار معدودی از دوستان و بستگان تشییع می‌شود. اللّه اکبر گویان در گورش می‌گذارند. پیچیده در آهک. آخوندی لحظهٔ آخر خطبهٔ تدفین را می‌خواند، پیش از گذاشتن سنگ لحد بر او. آن آخوند نزدیکترین و آخرین کسی است که رئیس دانا در زندگی می‌بیند.

سرانجام: غمبار اما این است که بسیاری هم یک عمر مبارزهٔ صادقانه و پرشور دکتر رئیس‌دانا برای آزادی و برابری را به خاطر نخواهند آورد. او را فقط به یاد می‌آورند با حمایتش از بشار اسد. یا تمجیدش از محور مقاومت به سرکردگی حسن نصرالله. او را با سمت نادرستی از تاریخ به خاطر خواهند آورد. در حالی که او شاید هرگز به سمت نادرستی نچرخیده بود. استوار یک جا ایستاده بود. مسئله این است که تاریخ چرخیده و او چرخش تاریخ را درنیافت هرگز. آنجا که ایستاده بود دیرزمانی بود که دیگر لزوماً سمت درست تاریخ نبود. عجیب است که دوروبر را نگاه می کرد و این را درنمی‌یافت. و دریغ است که او را با آنجا که در سالیان واپسین ایستاده بود قضاوت خواهند کرد. نه با آنچه که عمری برای آن جنگیده بود. تاریخ سخت بی‌رحم است.





تاریخ اجتماعیسوسیالیستکرونا
دکتری در تاریخ ایران‌باستان؛ نویسنده ، ایران‌شناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید