شاه اسماعیل صفوی خود را معصوم میدانست و همهی پیروزیهایش را به امدادهای غیبی ربط میداد و آرمانش نابودی کفار بود و همواره بیان میکرد که: من گوهر دریای حقیقت و راز اناالحق و حق مطلقم!
همسایه شرقی شاه اسماعیل شیبک خان حاکم ترکستان و ماوراءالنهر بود که مذهب تسنن داشت.
شاه اسماعیل در نامهای که به شیبک خان مینویسد ادعا میکند که به او نوید آسمانی شده که تا پایان جهان بر دنیا حکومت خواهد کرد و خود را مصداق آیه 55 _ 54 سوره مریم معرفی و شیبک خان را ملزم به اطاعت از خود مینماید.
"و یاد کن در کتاب خود شرح حال اسماعیل را که بسیار در وعده صادق و رسول و پیغمبری بزرگوار بود. و همیشه اهل بیت خود را به ادای نماز و زکات امر میکرد و او نزد خدایش بندهای پسندیده بود."
در 889 خورشیدی جنگی میان این دو در میگیرد. شیبک خان مغلوب و کُشته میشود. جسدش را نزد شاه اسماعیل سر میبُرند و ملازمان شاه جنازه شیبک خان رو میخورند! سپس پوست سرش را میکَنند و پُر از کاه کرده و به جهت هشدار برای سلطان بایزید دوم عثمانی که او هم مذهب تسنن داشت میفرستند.
توهم و غرور کاذب شاه اسماعیل سبب شد تا وی نه تنها درخواست هرگونه مذاکره با عثمانیها را رد نماید بلکه لشکر یکصدوچهل هزار نفری عثمانی را که بیش از دو برابر سپاه صفوی بود و در یک کیلومتری آنان خیمه زده بودند، دستکم بگیرد و قدرت آنان را در برابر خود هیچ قلمداد کند.
شاه اسماعیل در تابستان 893 خ در جنگ چالدران به مصاف سلطان سلیم یکم رفت. اما از عثمانیها شکست سختی خورد و بعد از آنکه تیری به وی اصابت کرد، به او فهماند که مانند دیگران ضعیف و شکستپذیر و میرا است.
ناگهان انگار از خواب غفلت بیدار شده باشد، دانست که انسانی عادی، بدون توانایی و ویژگی بخصوصی است. پس از نجات بوسیلهی دو قزلباش از جان گذشته، غرور و نخوتش به باد رفت و از فرط افسردگی به شرابخواری و عیش و عشرت پرداخت.
او ده سال پس از شکست چالدران زنده بود. دست از فرماندهی سپاهیان برداشت و تمام این ده سال را برای فراموشی خاطره شکست، به میگساری و عیش و نوش گذراند.
سرانجام شرابخواری مداوم در کاسهی سر شیبک خان و خوشگذرانیهای مداوم سبب شد تا بیمار گردد و نهایتا در 37 سالگی درگذشت.
منابع
طبقات سلاطین اسلام، استانلی لینپول
سیاست و اقتصاد عصر صفوی، باستانی پاریزی
نقش قزلباشان در تاریخ ایران، امیر حسین خنجی