هر شکستی مقدمه ی پیروزی نیست. بازندهی خوب بودن یک هنر است، تخصص میخواهد... توان قبول شکست و پیدا کردن دلایل، کمکت میکند که برنده بشوی وگرنه هی میبازی و هی دلیل میآوری و گردن این و آن و آسمان و زمین میاندازی و تمام....
میخواهم مثالی از فوتبال بیآورم اما هدفم فوتبالی نیست:
ناکامی اخیر منچستر سیتی مقابل تاتنهام!
آنها در ثانیهی آخر گل برتری را زدند ولی داور ویدئویی گل را مردود اعلام کرد...
طبیعی بود که ناراحت بشوند ولی دنیای حرفهای خیلی در این موارد خودش را درگیر نمیکند چون میداند که آب رفته دیگر به جوی بر نمیگردد و شلوغ بازی فقط تمرکز تیم را به هم میزند و شکست را چند برابر...
حالا از خودمان مثال میآورم ولی هدفم فقط فوتبالی نیست:
سالهاست که تراکتور خوب بازیکن میگیرد، خوب تلاش میکند، بهترین و پرشورترین هواداران را دارد... اما همواره در روزهای آخر نتیجه را از دست میدهد... چرا؟... نمیدانم... این را باید از کارشناسها پرسید... کاری که نه مدیران تراکتور میکنند و نه بازیکنان... بجای آن همیشه مقصری پیدا میکنند... گاهی داور... گاهی زمین... گاهی زمان... گاهی هم تبانی و شرط بندی و این حرفها...
بازی را که به سپیدرود باختند بلافاصله دروازهبان سیبل شد... محکوم شد به تبانی و این جور حرفها... از لیست تیم محو شد و سر و صدا...
نتیجه چه شد؟... دروازه بان جایگزین هم اشتباه کرد و گل بدی خورد و بقیهی بازیکنان هم فقط دویدند و بجای فوتبال، توپ بازی میکردند...
این بار شجاعی سیبل شد و هواداری با سیلی حسابش را رسید و توپ بازی به کتک کاری ختم شد ...درست مثل توپ بازی بچگیهامان...
شکست خوردن بلد بودن میخواهد. مدیر عاقل و مربی با تدبیر و آدم پرتحمل و مسئول میخواهد...
کاش سهم خود در شکستها را ببینیم... مطمئنا کمر راست خواهیم کرد...
هر شکستی مقدمهی پیروزی نیست... شکست خوردن بلد بودن میخواهد