دکتر علی نیکوئی
دکتر علی نیکوئی
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

ماشین دودی قاجار و سفیر بلژیک

هنوز دوسال از دایرشدن راه آهن تهران _ عبدالعظیم نگذشته بود که برخی خارجی‌ها که از واگذاری امتیاز به دولت بلژیک ناخشنود بودند و بیم داشتند که این رشته سر دراز یابد، پنهانی درصدد تحریک مردم برضد بلژیکی‌ها برآمدند و گروهی را به برافروختن آتش فتنه برانگیختند.


دریکی از روزها بر سرِ خرید بلیط، بین آن عده اجیر شده و کارکنان راه آهن مشاجره و زد و خورد درگرفت. اوباش‌ها به اتاق‌های ایستگاه که در آغاز کار، پاکیزه و مزین بود ریخته، روکش صندلی‌ها و پرده‌های مخمل را دریدند. آیینه‌های بزرگ و شیشه درها و واگن‌ها را درهم شکسته ودیگر اثاثه رابه یغما بردند.


دنی رئیس بلژیکی کارکنان به وزارت خارجه شکایت برد و از سفارت بلژیک نیز به شاه نوشتند اینکار توهین به دولت بلژیک میباشد و دولت ایران باید 300هزار تومان بعنوان خسارت بپردازد.


چون این خبربه ناصرالدین شاه رسید، سخت برآشفت و در پی چاره گشت تاهم از بلژیکی‌ها دلجویی نماید و هم از زیر جریمه 300هزارتومانی شانه خالی کند. هرچه فکر کرد راهی به ذهنش نرسید.


عاقبت همان روز شاه داماد خود آقاسیدزین العابدین امام جمعه را احضار کرد و ماجرا را با وی درمیان نهاده و چاره کار را از او خواستار شد.


روز بعد امام جمعه نامه‌ای به سفارت بلژیک نوشت که شاه کار را به من رجوع کرده و لازم است برای مذاکره نماینده فرستاده شود. دنی و دوتن از اعضای سفارت بلژیک در منزل امام جمعه حاضر شدند و با کمک مترجم به مذاکره پرداختند.


امام جمعه اظهار داشت دولت تقاضای غرامت شما را پذیرفته و بدان عمل خواهد نمود. آنگاه رو به مُحرّرِ خود "منشی" کرده، گفت چندین تلگراف با عنوان "آقایان علمای عَتَبات و ولایات" تهیه کند و بنویسد که از امروز سوار شدن به راه آهن حرام است! و آنرا برای علما فرستاده تا آنان مردم را باخبر کنند!


چون مترجم، دنی و فرستادگان سفارت را از چگونگی وضعیت آگاه ساخت، آنان زبان به اعتراض گشودند. امام جمعه در جوابشان گفت: با آنچه شما خواسته‌اید موافقت شده اینک ما نیز تکلیف خود را انجام میدهیم.


بلژیکی‌ها که دیدند کار دشوارتر شد و هرگاه چنین عملی صورت پذیرد خسارتشان جبران ناپذیر خواهد بود ناچار از درِ مسالمت درآمدند و چاره کار را از سیدزین العابدین پرسیدند. امام جمعه گفت "نی ز ما و نی ز تو، رو و دم مزن" این تنها چاره است!


نمایندگان بلژیکی ناچارا رضایت نامه سپرده و رفتند. امام جمعه نزدشاه شتافته جریان رابه اطلاع رسانید و شاه یک حلقه انگشتری گرانبها از راه قدردانی به او ارزانی داشت.


منبع

یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، دوستعلی خان معیرالممالک

تاریخ ایرانقاجارناصرالدین شاهبلژیکماشین دودی
دکتری در تاریخ ایران‌باستان؛ نویسنده ، ایران‌شناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید