ویرگول
ورودثبت نام
دکتر علی نیکوئی
دکتر علی نیکوئی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

پدیده‌ای بنام نوکر - داماد!

  • به قلم علی نیکویی

امروز رفتم جایی برای یک جلسه؛ طبق معمول زود رسیدم در اتاق انتظار از من پذیرایی شد.

یک آقای جوانی با قد متوسط و لباس مرتب مسئول رسیدگی به امورات بود که چای به‌موقع بیاورند دستمال‌کاغذی روی میز مرتب باشد [مدیر کارهای الکی] گفتم عمو جان بیا بنشین پیشم ببینم! [نیتم این بود دست‌وپای کارمندان خدمات را نگیرد]

آمد و نشست!

گفتم: خوب پسر خوش‌تیپ، شما چه رشته‌ای خوانده‌ای ترم چندی؟

فرمود: من دیپلم دارم! سقف دانشگاه‌ها کوتاه بود و وقت من ارزشمند! دانشگاه نرفتم؛ اما در آموزشگاه دایی‌ام ساز یاد گرفتم!

گفتم: آفرین گل‌پسر، واقعاً کار خوبی کردی! اینجا تو چه قسمتی مشغولی؟

گفت: من دامادِ آقای مهندسم! [آقای مهندس مدیر مجموعه بودند که بنده پشت دفترشان منتظر رسیدن وقت جلسه بودم]

گفتم چه عالی پس با جناب مهندس خویش و تبار هم هستی! اما متوجه نشدم، اینجا در چه قسمتی کار می‌کنی؟

خیلی جدی به چشمانم نگاه کرد و گفت: داماد آقای مهندس هستم دیگر!

گفتم آهان! اما دامادی شغلِ شبِ شماست، منظورم این بود روزها چه‌کار می‌کنی؟!

گفت پیش مهندسم!

خنده‌ام گرفت، گفتم خداقوت؛ خوب قبل از داماد شدنت چه‌کار می‌کردی عزیزم؟

گفت تو آموزشگاه داییم بودم!

گفتم آنجا که گفتی ساز یاد می‌گرفتی!

گفت بعد از چند ماه داییم بیمه‌ام را رد می‌کرد من هم پیش داییم بودم.

ناگهان در اتاق مهندس باز شد با روی گشاد به طرفم آمد برای سلام و احوالپرسی؛ چشمش به شازده داماد افتاد، اخمش در هم رفت! گفت به شما نگفتم پیش مهمان‌ها نشینید! برو بگو برای ما چای بیاورند.

آقای داماد سریع جمع‌وجور کرد و رفت.

به مهندس گفتم: دامادتان پسر خوبی است مبارک باشد!
یک نگاهی به من کرد و گفت: عالیه، حالا کم‌کم راه می‌افتد! قبلاً برای اهل‌وعیال نوکر می‌گرفتند حالا اسمش شده داماد.

داماداجتماعیآقا زادهدکتر علی نیکوییداماد سرخانه
دکتری در تاریخ ایران‌باستان؛ نویسنده ، ایران‌شناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید