در دوره قاجاریه دختری که نخستین بار ازدواج میکرد میبایست باکره باشد و اگر معلوم میشد (به هر دلیلی) باکرگی ندارد نسبت به او گمان بد کرده و زندگیاش در معرض خطر میافتاد.
شوهر او را با رسوایی به خانه پدری پس میفرستاد و در آنجا او کتک مفصلی خورده و ممکن بود به خاطر اینکه آبروی خانوادهاش را ریخته کشته شود.
زیرا بکارت برای حفظ آبروی خانواده بسیار مهم بود. اگر دختر از زیر کتکهای پدر، عموها، داییها و برادرانش جانِ سالم به در میبرد، او را تا آخر عمر در اتاقی حبس میکردند و درب اتاق را با دیواری از سنگ و ملات بالا میآوردند و تنها یک پنجره کوچک جهت آب و غذا دادن به دختر بر روی دیوار قرار میدادند.
در چنین شرایطی کسی حق نزدیک شدن و صحبت کردن با دختر را نداشت و تنهایی و اندوه از یک سو و چرک و کثافات حاصل از اجابت مزاج از سوی دیگر، خیلی زود دخترک بیچاره را از پای در آورده و دق مرگ مینمود.
به همین دلیل بود که جهت اطمینان از سالم ماندن بکارتِ دختر، از کودکی مانع از تکاپو و فعالیت زیاد و نیز برخی بازیهای کودکانه دختران میشدند که مثلا بالا و پایین نپرند و بکارتشان آسیبی نبیند.
تمام این حساسیتها به سبب این باور عامیانه بود که اولین مردی که با دختر همخوابگی دارد و باکرگی دختر را از او میگیرد در همان حال مهر و محبتش نیز به قلب دختر راه مییابد و جاودانه میشود. به عبارت دیگر اگر دختر هنگام ازدواج باکره باشد به شوی مهربانتر گردد و بیشتر خدمت کند.
اما از همه اینها غم انگیزتر این بود که مردی که ناتوانی جنسی داشت و به جهت آبروداری و حفظ مصالح اجتماعی تن به ازدواج داده بود، عروس را در حجله میکُشت و میگفت باکره نبوده! تا دیگران نفهمند او مردانگی ندارد و کاری از وی ساخته نبوده و اینچنین آبرویش محفوظ بماند.
منابع
مردانگیها و باکرگیها، نانسی لین دنیسفارن
شرافت و شرم در مختل شدن مردانگی، آندرهآ کورنوال
زن ایرانی در اتحاد خانواده و سیاستهای جنسی، پائول ویلی
قانون قوه باه، محمد ابراهیم آوازه
مقاله موقعیتهای حقوقی و اجتماعی زنان ایران، بهناز پاکیزگی