این مقاله پیشکش میگردد به روان بلند دکتر آهنگ کوثر پدر دانش نوین آبخوانداری ایران که از منتقدان سدسازی افراطی در ایران بود و در ۱ آبان ۱۴۰۳ از این خاکدان به سرای جاودان پرکشید.
تمام تعلقات، مفاخر و بودهای ما در بستری بنام جامعهٔ ایران رخداده که راه زیست اکثریت باشندگان این جغرافیا از دوردست تاریخ تا پیش از کشف نفت در این فلات [نهایتاً ۱۰۰ سال پیش] کشاورزی بود. هستی و حیات کشاورز و جامعهٔ دهقانی در مهربانی عناصر طبیعت خلاصه میگردد و این یک حقیقت است که نیازها و آمالهای یک جامعه در طول گذرِ هزارههای تاریخی مبدل به عناصر مقدس در آن جامعه میگردد و در اکناف عناصر مقدس آدمی خردورزی میکند.
در اسطورههای ایرانی طبیعت و عناصر طبیعی نقش اساسی دارند، در هیچ اسطورهای نیست که باد و آبوخاک و آتش بیتأثیر باشد. در کنار اساطیر ما، طبیعت در ادبیات ما هم نقش دارد؛ بیت معروف "ابروباد و مه و خورشید و فلک در کارند | تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری"، تنها معنای معیشت ندارد! حتماً یک امری مافوق آن عناصر است. این یک جنبه اسطورهای به آنها میدهد. شاید اشاره به آن دارد که تصمیم در مورد زندگانی مختص در اختیار من انسان نیست و شاید عناصر مقدس طبیعی چون خورشید در این مهم تصمیمگیر باشند! در ابیات شاعران ما مثل منوچهری و فردوسی فراوان میبینید که عناصر طبیعی از این نوع موارد که یا جنبه زندگیبخش دارد یا مفهوم مرگآفرین. در اساطیر ایران طبیعت و همه موجودات، از انسان گرفته تا هر حیوان دیگری، خرد و شعور و اراده دارند. روزگاری که علم امروزین به معنای امروز در کار نبود این چهارعنصر را بهعنوان سازنده حیات و قوام زندگی میشناختند و به همین چهارتا بسنده میکردند. اینها را مخلوق یک موجود مافوق بشر که چه اساطیر باشد و چه خداوند باشد، میدیدند و به همان علت یک نوع تقدس برای آنها قایل بودند؛ در بسیاری از اسطورهها و قصهها یک نوع ستایش از چهارعنصر مقدس طبیعی مطرح است. یعنی آب، باد، خاک و آتش را میستایند. یگانگی انسان و جهان در باورها و نمادهای باستانی ایران تا بدانجا بوده است که گیتی را با پدیدههای گوناگونش با انسان و اندامهای وی سنجیدهاند و هر کدام از پدیدهها را با یکی از اندامهای انسان برابر دانستهاند؛ آسمان با پوست، کوهها با استخوان، زمین با تن، رودها با رگها و آب روان در آنها با خون و جنگلها با مو سنجیده شدهاند.[1]
فراموش نکنیم ایران سرزمینی است که در اقلیم خشک و فراخشک قرار دارد؛ ایران ۱.۲ درصد از خشکیهای کرهٔ خاکی و ۳.۰۸ درصد مناطق بیابانی زمین را در خود جایداده است[2]و باشندگان ایران از اعصار بسیار دور در این جغرافیای کمبهره از آب و مراتع کشاورزی و دشوار در دامپروری راه خرد باستانی خود را پیش گرفتهاند و زیستهاند، نهتنها زیست اولیه را گذراندهاند؛ بلکه حکومتهای معظمی را تشکیل دادهاند [بسان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانی] که بر بخش بزرگی از جهان بااقتدار حکمرانی نموده است؛ اما این خرد باستانی که باعث شد ملتی بر تارک جهان بدرخشد چیست؟! بیشک یگانهِ اندیشی انسانِ ایرانی با طبیعتی که در آن زیست مینمود؛ یعنی عنصر ایرانی خود را به شکل کویر دید و اندیشید برای [نهتنها] بودن، بلکه سروری بر جهانی بزرگ چگونه تهدیدهای مبدل به فرصت نماید!
انسانِ ایرانی به اهمیت آب این عنصر کمیاب در فلاتش پی برد؛ زیرا بودنش به بودن آب گرهخورده بود اهمیت حفاظت از محیطزیست و علیالخصوص عنصر آب و پیشگیری از خشکسالی از زمان شاهنشاهی داریوش کبیر هخامنشی [چیزی در حدود ۲۵۴۰سال پیش] گویا بخش جداییناپذیر از امنیت ملی محسوب میشد؛ نشانه قویاش کتیبه داریوش کبیر در تختجمشید است که دعا و آرزو اوست بهعنوان شاهنشاه ایران؛ با این مضمون که از اهورامزدا خواسته: " [ایران را] از سپاه دشمن، دروغ و خشکسالیحفظ کند."
پیش از همهگیری دیانت زرتشتی ایرانیان مجموعهٔ خدایگانهای خوب را ستایش میکردند و ایشان را ایزد مینامیدند نمونهٔ این خدایگانهای خوب یا این ایزدان، ارباب عناصر سودرسان برای ایشان بود مثل ایزد آبها آناهیت/ناهید یا ایزد نور و گرما که متجلی در خورشید شده بود بنام ایزد مهر و در مقابلش از خدایگانهای عناصر زیانرسان دوری میجستند و به آنها دیو میگفتند مثل دیو دروغ، دیو اندوه و غم، دیو خشکسالی، دیو تاریکی و اصولاً دیو به معنی خدای ناراستی و گژی است و جهان هستی را میدان رزم ایزدان و دیوان میدانستند و احساس میکردند با اعمالی مثل شاد بودن یا کشاورزیکردن یا راست گفتن به یاری ایزدان میپردازند و در شکست دیوان میکوشند و اگر عمل بدی مثل بریدن درختان و آلودهکردن آب و... انجام بدهند به دیوان یاری رساندهاند و اسباب شکست ایزدان شدند!
البته با ظهور زرتشت دو نوآوری فکری در اندیشهٔ ایرانی رخ داد اول که تمام این خدایان سودرسان از مقام خدایی به مقام پایینتر نزول کردند [چیزی شبیه فرشته] و تجلی صفات سرور خردمند [اهورامزدا] شدند و تمام دیوان یاوران موجود شریری بنام اهریمن گشتند و جهان میدان نبرد اهورامزدا و اهریمن شد با این تفاوت که فرجام کار روشن بود که این سرور خردمند است که پیروز نهایی این جنگ است پس انسان خردمند باید در صف سربازان و یاریدهندگان اهورامزدا باشد و این یاری تنها به واسطه راستی کردن رخ میداد؛ کارهایی چون راستگویی، کشاورزی، شادیکردن.
در باور زرتشتیِ ایرانیان باستان موکل آب، ایزدی است بنام "اردوی سورا آناهیتا" به معنی مرطوبِ نیرومندِ بیگناه[3] او الهه و مظهر آبها بود که پیوسته نزد ایرانیان مقدس مینمود؛ همچنان که ایزد باروری نیز بود و نطفهٔ همهٔ نرها را پاک میکرد و زهدان مادگان را تطهیر مینمود و شیر را در پستان مادران پاک میساخت.[4] در یَشتهای اوستا این فرشته را با این صفات وصف مینماید: وی نیرومند، سپید، زیبا و خوشاندام است با کفشهای زرین و کمربندی بر میان و جبهای پُر بها، پرچین و زرین در بر،[5] او بَرسَم[6] در دست، گوشوارهٔ زرین بر گوش و تاجی با یکصد گوهر بر سر دارد[7] او در میان ستارگان به سر میبرد[8] و گردونهٔ او را چهار اسب نر میبرند[9] که باد، باران، ابر و تگرگاند؛[10] برای پیروزی بر دیوان و دشمنان باید از او یاری خواست[11] او صورتی زیبا و بازوان سپید به ستبری شانهٔ اسب و سینهای برآمده دارد و درحالیکه کمربندی تنگ به کمربسته، بر گردونهٔ خویش سوار است و چهار اسب هم رنگ و هم قد او را حرکت میدهند.[12] امروزه بسیاری از مکانهای مقدس که در کوهها و در نزدیکی چشمهسارها قرار دارند و "دختر" یا "بیبی" خوانده میشوند، روزگاری وقف ایزد آناهید بودهاند. برای آناهیت بهعنوان ایزد مقدس قربانیهایی تقدیم میشده، همچنان که در اوستا[13] توصیف شده است. برای مثال در معبد بانوی پارس در شریفآباد یزد، گاو قربانی میشده و این احتمالاً به اردوی سورا آناهیتا که الهه آب در جامعهٔ زردشتیان شریفآباد بود تقدیم میشده است[14] یا مردم مسلمان در نیاسر کاشان [که باورهای دینی پیش از اسلام در آیینهای اسلامی ایشان دگردیسی نموده است] هر ساله در روز عید قربان، کنار چشمهای که در جوارِ درخت چنار مقابل چهارتاقی قرار دارد و نزد مردم بسیار محترم و مقدس است، گاوی را قربانی میکنند.[15] ایزدبانو آناهیتا با تمام اقشار جامعه پیوند داشت شاهان و حاکمان برای آناهیتا معابد زیبا و باشکوه میساختند [مانند معبد آناهیتا در بیشاپور که نیایشگاه سلطنتی بوده و به دستور شاه ساسانی ساخته شده است] مردم عادی نیز برای خود اماکِن یا بناهای مقدسی داشتند که آناهیتا را میستودند و به او متوسل میشدند؛ اتاقکهایی با سقف و ستون چوبی و گاه با مصالح دیگر که در کنار مزارع بوده و مردم برای طلب باران و فراوانی محصول در آنجا به نذرونیاز میپرداختند و بدینگونه اقشار مختلف الهه باروری را ستایش میکردند.[16] در باب اهمیت و تقدس این ایزدبانو میتوان به نامبردن و یاریجستن از وی در کنار دیگر قدیسان ایران باستان یعنی میترا [مهر] و اهورامزدا در کتیبهها و یادمانهای شاهنشاهان ایران باستان نام برد برای مثال: شاهنشاه اردشیر دوم هخامنشی (۳۵۹-۴۰۴ پ.م) نام این ایزدبانو را بهروشنی در کتیبهٔ خود میآورد با این مضمون که: "اردشیر بزرگ، شاه شاهان، شاه مردمان، شاه روی این زمین، پسر داریوش شاه، داریوش پسر اردشیر شاه، اردشیر پسر خشایارشا شاه، خشایارشا شاه پسر داریوش شاه، داریوش پسر وشتاسپ هخامنشی؛ او اعلام میدارد که به خواست اهورامزدا و آناهید و میترا، من کاخ آپادانا را ساختم. اهورامزدا و ناهید و میترا مرا از تمام بدیها بپایند؛ آنچه که من ساختم از میان نبرند و به آن آسیبی نرسد".[17]
در دورهٔ اشکانیان عنصر آب و ایزدش"اردوی سورا آناهیتا" بسیار محترم بودند،[18] آنان آب و رودخانهها را میستودند و از مسافرتهای دریایی بهشدت پرهیز مینمودند؛ زیرا بیم آن داشتند که آب را آلوده کرده و ایزد آناهیتا را آزردهخاطر نمایند.[19] اهمیت آب و ایزد آناهیتا در دورهٔ ساسانی نیز همچون دورهٔ هخامنشی و اشکانیان رونق بسیار داشت و در بناهای معابد [یعنی آنجایی که آتش مقدس را نگاه میداشتند] نام ایزد آبها را مینهادند[20] برای نمونه نیای اردشیر بابکان مؤسس سلسلهٔ ساسانی نگهبان و پرستار آتش معبد آناهیتا در شهر استخر بود[21] و یا شاهپور اول ساسانی آتشکدهای در بیشاپور ساخت که به سبب ویژگی منحصر به فردش آن را آتشکدهای از آن آناهید دانست.[22]
در تاق بستان کرمانشاه، خسروپرویز (۵۹۱ - ۶۲۸ م) آخرین نقشبرجستهٔ ساسانی از صحنهٔ اعطای منصب را ساخته، وی در حال دریافت حلقهٔ سلطنت از اهورامزدا است درحالیکه ایزدبانوی آبهای روان و باروری و برکت که پشتیبان این سلسله است؛ آب را به صورتی نمادین از کوزهای میریزد.[23] [نقاشی مندرج در این مقاله مرتبط با این مراسم است از کتاب بازآفرینی رنگین سنگنگارههای ساسانی تألیف دکتر شهره جوادی و فریدون آورزمانی با نقاشیهای رسول کاشی]
این تقدس قائلشدن ایرانیان باستان برای آب و ایزد آبها تنها جنبهٔ آئینی و آسمانی نداشت از جایی که باید بین معنویت ایرانی و دشواریهای زیستن در فلاتی خشک ارتباطی پویا به وجود میآمد ایشان دست به ابداعی زدند بنام کاریز؛ کاریز واژهای فارسی است و در اصل کهریز بوده است، واژهٔ قنات عربی شدهٔ کنات فارسی است که از ریشهٔ فعل کندن گرفته شده است.
نخستین قناتها و طولانیترین قنات دنیا در ایران واقع شده است؛ با این ابداع که در نوع خود در جهان بینظیر بود، ایرانیان باستان میتوانستند مقدار قابلتوجهی از آبهای زیرزمینی را جمعآوری کرده و به سطح زمین رسانند که همانند چشمههای طبیعی، آب آن در تمام طول سال بدون هیچ ابزار کمکی از درون زمین به سطح زمین جاری گردد. این ابداع به همراه خود ساعت آبی و آسیاب آبی را نیز به همراه آورد.
فناوری ساخت قنات در حدود سه هزار سال پیش در مناطق خشک کوهستانی ایران گسترش پیدا کرد و به کشاورزان این مناطق اجازه داد تا بتوانند در دورههای طولانی خشکی که آب سطحی پیدا نمیشود به کشاورزی بپردازند. شواهد و شکل حفر میلهها [چاه] میتوان قنات خویدک (در دهستان فهرج بخش مرکزی استان یزد) را اولین قنات جهان یا حداقل یکی از اولینها و کهنترین قنوات دنیا دانست، این سازهٔ باستانی که گویی سه هزار سال قدمت دارد و تا پنجاه سال پیش اراضی وسیع روستای خویدک را سیراب میکرد. در باور دینی ایرانیان زرتشتی در دوران باستان، کاریز مکانی بسیار مقدس بود؛ زیرا اسباب کشاورزی بر روی زمینها را فراهم میآورد و به گفتهٔ اوستا [کتاب مقدس زردشت] جایی که زمین شادمانترین است، آنجاست که کسانی از خداپرستان بیشترین غله را کشت کنند و بیشترین گیاه و میوه را بکارند.[24]
منابع و مآخذ:
12. Russell, James. 1987. Zoroastrianism in Armenia. Harvard University.
[1] نیکویی،۱۳۹۹: ۷
[2] نگاه کنید به: تارنمای خبر آنلاین، ۵ فروردین ۱۳۹۷. کد خبر ۷۶۵۰۸۵
[3] دوشن گیمن،۱۳۸۱: ۲۳۶
[4] نیکویی،۱۳۹۶: ۵۱
[5] نگاه کنید به: پورداوود، یشتها 1377، یشت7: 237و یشت 64: 259 و یشت 126:295
[6] بَرسَم یا بَرِسمَن عبارت از شاخههای بریده درختی که هر یک از آنها را در زبان پهلوی تاک و به پارسی تای گویند. گاهی در مراسم برسمهای فلزی از برنج و نقره بهجای گیاه به کار میبرند. هر یک از تایهای فلزی به بلندی نه بند انگشت و به قطر یکهشتم بند انگشت است. در اوستا شمارهٔ برسمها از ۳ تا ۳۵ ذکر شده است.
[7] همان، یشت127و128: 297
[8] همان،یشت 88 : 273
[9] همان، یشت 13: 233
[10] همان، یشت 120: 293
[11] همان، یشت 46 : 253
[12] همان،یشت11و13: 239
[13] نگاه کنید به: یشت21: 243
[14]Russell,1987:215
[15] جوادی،1386: 12-22
[16] برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به: جوادی،شهره. (1386) اماکن مقدس در ارتباط با طبیعت- آب، درخت و کوه- . مجله باغ نظر، شمارهی 8، پاییز و زمستان1386: 12-22
[17] شارپ،1384: 139
[18] گریشمن،۱۳۴۹: ۳۲۱
[19] خدادادیان،۱۳۷۹: ۲۵۶
[20] بویس،۱۳۸۶: ۱۳۶-۱۳۷
[21] آورزمانی،۱۳۹۳: ۳۷
[22] یزدانی،۱۳۹۳: ۶۷
[23] یزدانی،1393: 115
[24] مبلغی آبادی،۱۳۷۰: ۱۶۴