با یه شرکت آلمانی کار میکردم که قرار بود با همون شرکت هم برم آلمان، اما چند وقت پیش تصمیم گرفتم از شرکت جدا بشم. شرکت Doctolib رو بیشتر از یکسال بود که میشناختم و تو ذهنم خیلی شرکت خوبی بود، تصمیم گرفتم برای یکی از پوزیشنهای باز این شرکت اپلای کنم و این دفعه میدونستم که تجربههایی که از مصاحبههای قبلی دارم خیلی کمک میکنه تا بتونم این پوزیشن رو بگیرم. به خودم قول دادم که اگر این پوزیشن رو بگیرم، هر تجربهای که تو این سه سال از مصاحبه بدست آوردم رو یه جایی بنویسم تا هم بتونم به چند نفر کمک کرده باشم و هم اینکه بقیه کمک کنن که این تجربیات کاملتر بشن.
تو این نوشته، باکسهایی مثل این باکس پایینی رو میبینین که نکتهای مرتبط با موضوع، و مستقل از محل قرارگیری توش نوشته شده؛ و مهمترینش رو همین اول میذارم.
انتظار عادلانه بودن مصاحبهها رو نداشته باشین، ممکنه شما برای یه موقعیت شغلی کاملا مناسب باشین ولی اون شرکت شما رو ریجکت کنه. اما این جمله باعث نشه که هر وقت ریجکت شدین یه فحش به شرکت بدین و بدون اینکه فکر کنین چرا ریجکت شدین، برین سراغ مصاحبه بعدی. در اکثر مواقع ما خودمون مصاحبه رو خراب میکنیم، پس هر بار بعد از ریجکت شدن به این فکر کنین که چرا ریجکت شدین.
میشه گفت اولین گام برای پیدا کردن کار، نوشتن رزومهست. من تو این مقاله نمیخوام بگم که یه رزومه خوب باید چطوری باشه، چون نه سوادش رو دارم و نه فضای کافی براش داریم. فقط باید این رو بدونیم که رزومه خوب با تغییرات پیوسته بدست میاد. مثلا برای من اینجوری نبود که یه رزومه بنویسم و همه مصاحبهها رو با همون رزومهای که روز اول نوشتم برم جلو، و هر موقع احساس میکردم که باید چیزی بهش اضافه کنم، رزومهم رو آپدیت میکردم.
اگر کسی مثلا تو لینکداین شما رو به مصاحبه دعوت کرد، این به این معنی نیست که اون شرکت شما رو میخواد و حالا منتظر نظر شما هستن. وقتی پیامی از یه نفر برای کار تو یه شرکت میگیرین، تنها چیزی که فرق خواهد کرد، اینه که شما معمولا دیگه نیازی ندارین فرم اپلیکیشن رو پر کنین و بقیه مراحل رو باید کاملا عادی و مثل بقیه طی کنین.
یکی از مفیدترین کارها برای اینکه بدونین شرکتها دنبال چه تواناییهایی هستن خوندن توضیحات فرصتهای شغلی(Job Post) هستش. تکتک جملاتی که تو توضیحات هست رو با دقت بخونین. برای پیدا کردن جابپست از سایتهای زیادی میتونین استفاده کنین. برای مثال من معمولا از Stackoverflow و LinkedIn استفاده میکردم. برداشت من این بود که شرکتهای خوب سعی نمیکنن با جابپستهاشون تکنولوژیهایی که کار میکنن رو به رخ بقیه بشکن و خفن بودنشون رو نشون بدن و تمام سعیشون اینه که نزدیکترین توضیحات رو با شخصی که میخوان جذب کنن بنویسن تا بیشترین جذب رو داشته باشن.
معمولا چون بیشتر آدمها دوست دارن که ویترین خوبی از خودشون به نمایش بذارن، به همین خاطر وقتی کسی یه آفر میگیره ما خیلی از ریجکت شدنهاش خبر نداریم، ولی واقعیت اینه که قطعا برای گرفتن یه آفر، مثل من باید کلی ایمیل ریجکتی تو اینباکستون باشه.
اولین نکته اینه که فلهای اپلای نکنین! شاید یکی پیدا بشه و بگه که «من کردم، شد»، اما واقعیتش اینه که با فلهای اپلای کردن، خیلی وزنه شانس رو برای پیدا کردن کار، بزرگتر میکنین و هیچوقت تو تکنیک مصاحبه اونطور که باید پیشرفت نمیکنین. حتی اگه شانس بیارین و به مصاحبه دعوت بشین، شرکتها تو روند مصاحبه سوالهایی دارن (جلوتر در موردشون نوشتم) که میتونن متوجه بشن که شما اون شرکت رو هدف قرار دادین یا اینکه یکی از صد شرکتی بودن که رزومه شما رو دریافت کردن.
به نظر من مصاحبه کردن یه تکنیکه، و برای بهتر شدن تو مصاحبه باید تمرین کرد و مطالعه کرد. پس فکر نکنین اگر رزومه خوبی دارین(تجربه زیادی دارین) میتونین برای فرصتهای شغلی خوب اقدام کنین و همون اول بگیرینشون. پس اگر تجربه زیادی تو مصاحبه کردن ندارین، من پیشنهاد میکنم که همون اول برای شرکتهای خوب اپلای نکنین و اون فرصتها رو نسوزونین، مخصوصا اگه کشور یا شهر خاصی رو هدف قرار دادین (مثلا یکی فقط میخواد بره سوئد)
در حوزه استخدام، recruiterها کسایی هستن که یک پوزیشن باز بهشون سپرده میشه و اونا نیروی مناسب اون پوزیشن رو پیدا میکنن. اما بعضی از recruiterها که مستقل از یک شرکت کار میکنن، و شرکتها مشتریهاشون حساب میشن، میتونن شما رو به بیشتر از یدونه شرکت معرفی کنن.
برای مثال سایت Honeypot میتونه یک recruiting agency باشه که چند recruiter توش کار میکنن و مثل یک بنگاه میخوان که نیروی مناسب رو به شرکت مناسب وصل کنن.*
همون اول فرم درخواست کار (فرم اپلیکیشن) رو پر نکنین! موقع اپلای کردن هدف اینه که از ما برای مصاحبه دعوت بشه، پس ما باید کاری کنیم که احتمال دعوت شدن ما به مصاحبه بالاتر بره.
بعد از انتخاب فرصت شغلی، هرچقدر که میتونین در مورد شرکت و اون فرصت شغلی بخونین و اطلاعات جمع کنین. هر چیز مربوط به شرکت که پیدا میکنین رو چک کنین؛ سایت شرکت، پروفایل لینکداین، یوتوب، اینستاگرام، بلاگ، کامنتهای سایتهایی مثل Glassdoor و در نهایت جابپست رو با دقت بخونین و برین سراغ Talent Acquisitionهای اون شرکت که میتونین از طریق LinkedIn پیداشون کنین(تو پروفایل شرکت برین به قسمت People و دنبال این آدمها بگردین). باهاشون کانکت بشین و خیلی صادقانه بهشون بگین که از چه چیز شرکت خوشتون اومده و برای کدوم پوزیشن میخواین اپلای کنین و در نهایت ازشون بپرسین که راهنماییای در این مورد میتونن انجام بدن یا نه. اگر جواب بدن، دو حالت پیش میاد ۱. یا میگن که رزومهت رو بفرست و اگر اوکی بودن دعوت به مصاحبهتون میکنن(برا من پیش اومده که بدون گرفتن رزومه هم به مصاحبه دعوت شدم) ۲. یا اینکه میگن اپلیکیشن فرم رو پر کنین، که در این صورت میتونین فرم رو پر کنین و بعد از چند روز از طریق همین آدم پیگیر نتیجهش بشین.
نکته ۱: اون پیامی که به Talent Acquisition میفرستین و یا اون Cover Letterی که موقع اپلای مینویسن رو جدی بگیرین و سعی کنین رفته رفته انگیزهتون برای کار تو اون شرکت رو بهتر به طرف مقابل منتقل کنین؛ و اینجوری نباشه که متن بنویسین و برای ۱۰۰ تا شرکت از اون استفاده کنین.
نکته ۲: ارتباط با یکی از آدمهایی که کارش پیدا کردن نیرو برای شرکت هستش، به طرز قابل توجهی درصد به مصاحبه رسیدن من رو افزایش داد.
انتظار نداشته باشین بدون اینکه خودتون رو خوب پرزنت کنین، شرکت متوجه تواناییهای شما بشه.
هر شرکتی روال خاص خودش رو داره و به همین خاطر نمیشه گفت که مصاحبه اول چه نوع مصاحبهای خواهد بود، اما معمولا مصاحبه اول یه مصاحبه نیمساعتهست که تو اون میخوان بدونن شما کی هستین و چه تجربیاتی دارین؟ چقدر شرکت رو میشناسین؟ چرا این شرکت رو برای کار انتخاب کردین؟ حقوق درخواستیتون چقدره؟ و چه سوالاتی در مورد شرکت تو ذهنتون هست؟
حتما قبل از مصاحبه به تکتک این سوالات فکر کنین، و براشون جواب آماده کنین. هر کدوم از این سوالات رو که سرچ کنین، کلی مطلب در موردشون هست که باید چطوری جواب بدین، اما منابع درست و حسابی ذهن شما رو بازتر میکنن که به چیزهای بیشتری فکر کنین و با مثال ذهنتون رو تمرین میدن و هیچوقت برای شما جمله آماده نمینویسن که اونو در جواب بگین، چون در نهایت این شما هستین که باید با صداقت جواب سوالات رو بدین. دلیل اینکه میگم با صداقت، اینه که جملاتی که با صداقت گفته میشن معمولا درصد مقبولیت بالاتری دارن.
وقتی با یه زبانی به غیر از زبانهایی که بهشون تسلط کامل داریم مصاحبه میکنیم(برای مثال انگلیسی)، باعث میشه نتونیم کامل خودمون رو پرزنت کنیم، چون درصدی از مغزمون موقع صحبتکردن مشغول پیدا کردن کلمه و جملهبندی هستش. این قضیه رو اگر فارسی زبان مادریتون نباشه، اون اوایل فارسی صحبت کردنتون حتما حس کردین؛ و با تمرین و تکرار، مغز درصد کمتری رو به ساختن جمله اختصاص میده و بیشتر موقع صحبتکردن میتونین فکر کنین. پس بدونین که اصلا غیرعادی نیست اگر فقط میتونین ۷۰ درصد خودتون رو تو مصاحبه انگلیسی ارائه کنین.
انجام دادن تمرین برای ارزیابی شاید تو شرکتهای ایرانی خیلی رایج نباشه و اگر یه شرکت این کار رو انجام بده شاید ما بهمون بر بخوره :) اما تقریبا تمام شرکتهای خارجیای که من باهاشون مصاحبه کردم این تمرین رو داشتن. در مورد انجام دادن تمرین، من تو ذهنم چندتا نکته خیلی مهم دارم که فکر میکنم به شما هم کمک کنه:
بعد از اینکه شما نمره قبولی رو از تمرین گرفتین، معمولا جلسهای تشکیل میشه که از شما قراره در مورد تمرینتون سوال کنن و شاید در ادامهش یه سری سوالات فنی هم ازتون بپرسن. معمولا بین انجام تمرین و این جلسه بیشتر از یک هفته فاصله میفته که باعث میشه آدم، کُد و منطق انجام کارهایی که تو پروژه انجام داده رو رو فراموش کنه. چیزی که به نظرم خیلی به من کمک میکنه اینه که چندین بار تمرینی که انجام دادم رو مرور کنم و منطق هر تصمیمی که گرفته بودم رو با خودم مرور کنم.
در مورد بخش دوم مصاحبه، که سوالات فنی هستش، انقدر طیف این سوالات میتونه وسیع باشه که خیلی نمیشه پیشبینی کرد چه سوالاتی قراره پرسیده بشه. چند سال پیش سوالات شئگرایی سوالات خیلی رایجی بودن که پرسیده میشدن، اما اخیرا حس میکنم این نوع سوالات تو مصاحبهها کمرنگتر شدن.
نکته: قبل از مرحله آخر، هر شرکتی با توجه به روند خودش میتونه مراحل مختلفی داشته باشه. مثلا من یه مصاحبه داشتم که اسمش «System Design» بود که خیلی هم دوسش داشتم (اگر در موردش سرچ کنین، میبینین که مصاحبه رایجی هم هست).
و در نهایت آفر :) که به شما میگن که قبول شدین، شرکت چه حقوقی رو برای شما در نظر گرفته، و شرکت چه مزایایی رو به شما میده.
انتظار نداشته باشین برای پیدا کردن کار، شانس تاثیر نداشته باشه، اما شما با آماده کردن خودتون شانس خودتون رو بالاتر میبرین. مثلا من سه سال پیش یه آفر گرفتم برای ریلوکیشن، اما چون اون موقع تصمیم رفتن برام جدی نبود، نرفتم و باهاشون نزدیک دو سال ریموت کار کردم، اما بعدش که خودم میخواستم یه موقعیت برای ریلوکیشن پیدا کنم، کلی مصاحبه رو ریجکت شدم و بعدش تونستم یه شرکتی رو پیدا کنم. میخوام بگم اگر کسی آفر میگیره، معنیش این نیست که اون بلده چطوری مصاحبه کنه و شما بلد نیستین، و در بعضی مواقع شانس تاثیر خودش رو میذاره. اما با یادگرفتن تکنیک مصاحبه، دیگه نیازی نیست منتظر یه شانس باشین، با هر شرکت که دوست داشتین مصاحبه میکنین و قطعا میتونین شرکت بهتری رو پیدا کنین.
اگر این مقاله رو خوندین و حس کردین که چیزی غلطه، جا افتاده، یا جاییش خوانا نیست، کامنت بذارین و کمک کنین که بهترش کنیم تا هم به من و هم به اونایی که این مقاله رو میخونن کمک کنیم. از طریق این اکانت توییتر هم میتونین با من در ارتباط باشین!
* در مورد این قسمت، نیلوفر تو توییتر یه سری توضیحات بهم داد و کمک کرد که تصحیحش کنم.