ویرگول
ورودثبت نام
علی شیخ بهایی
علی شیخ بهایی
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

برداشتی از مستند چگونه دیکتاتور شویم؟؟ قسمت سوم: عیدی امین دادا

how to become a tyrant؟؟
how to become a tyrant؟؟


قسمت پیش در مستند چگونه دیکتاتور شویم، به بررسی صدام حسین پرداختیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که نگه داری حکومت کاری دشواریست به خصوص در برابر مردمی که از حکومت ناراضی اند.

در این قسمت به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت و خواهیم دید که عیدی امین دیکتاتور اوگاندا چگونه مردم خودش را ساکت و وادار به همکاری می کرد.




اگر در مسیرِ دیکتاتور شدن توانستید دشمنان داخلی و خارجی خود را کنار بزنید، در نهایت به مردم می رسید. مردمی که به احتمال زیاد از دیکتاتوری شما خشنود نخواهند بود.

خب باید بگویم که 2 راه پیش رو دارید:

1- مهربانی و مدارا با مردم
2- ایجاد ترس در مردم

که متاسفانه راه درست ایجاد ترس در مردم است به خاطر اینکه اگر به عنوان یک دیکتاتور با ترس بر مردم حکمرانی کنید این شما هستید که آن ها را کنترل می کنید!!

ابتدا بگذارید بگویم که عیدی امین چگونه به قدرت رسید؟

عیدی امین دادا
عیدی امین دادا


او یک سرباز کارکشته و عضو گروهی از سرکوب گران آفریقایی بود که از محبوبیت بالایی هم برخوردار بود.

پس از مدتی با استفاده از نفوذ و قدرتش، رییس جمهور آن زمان را کنار زد و با قیامی علیه او مقام او را تصاحب کرد.

او ارتش و کابینه اش را از اطرافیان و دوستان وفادارش تشکیل داد و روز به روز محبوبیت بیشتری کسب می کرد به طوری که به او لقب بابابزرگه و غول آرام را نسبت دادند.

عیدی امین از هوش بالایی برخوردار بود و همین هوشش او را 8 سال بر مَسند قدرت نگه داشت. بسیار خوش لباس بود و در مکان های عمومی با رفتارش نظر ها را به خود جلب می کرد. همینطور جذاب و متقاعدکننده نیز بود، اما همه این ها دوام زیادی نداشتند.

مدت کمی بعد از انتخاب شدن او به عنوان رییس جمهور کم کم مردم متوجه ذات حقیقی او شدند. برای مثال می توان گفت در 8 سال ریاست او نزدیک به 300 هزار انسان بی گناه یا به قتل رسیدند و یا کشته شدند.


از جمله آن ها، 2 خبرنگار آمریکایی بودند که برای تحقیقات محلی به اوگاندا آمده بودند اما پس از مدت کمی ناپدید شدند. بعد ها، این اخبار توسط یکی از فرماندهان عیدی امین که از اوگاندا گریخته بود منتشر شد.

همین طور اوضاع اقتصادی اوگاندا هم در این زمان تعریف چندانی نداشت، همین ها کافی بود تا اعتراض های مردم ناراضی آغاز شود و دنیا بفهمد که عیدی امین آن کسی نبود که در ابتدا نشان می داد.

پس عیدی امین حقه شماره 1 را پیاده کرد. سپربلا

به واسطه هوش زیادی که داشت، زمانی که اوضاع را بر وفق مراد ندید چیزی را سپربلای خودش قرار داد.

در آن زمان تعداد زیادی از مردم اوگاندا آسیایی و هندی بودند. عیدی امین آن ها را مصوب اتفاقات آن زمان اوگاندا خواند و در واقع توجه ها را از خودش به سمت هندی های اوگاندا برد. او با انجام سخنرانی هایی مردم محلی اوگاندا را علیه آسیایی ها شوراند و تفرقه ای بین آن ها ایجاد کرد.

در کمتر از 3 ماه، همه آسیایی ها و هندی هایی که تا آن زمان به جایگاه خوبی در اوگاندا رسیده بودند و در واقع چرخ مملکت را می چرخواندند از آن جا رانده و به کشور خویش بازگشتند.

املاک زیادی بدون صاحب باقی مانده بود پس عیدی امین همه آن ها را صاحب شد و حتی حاضر شد برای به دست آوردن دل مردم بعضی از آن املاک را به مردمش هدیه کند.

  • اینگونه بود که خودش را از زیر تیغ نجات داد.
  • مردمش را متحد کرد.
  • و حتی دل آن ها را نیز به دست آورد.

مشکلی که ایجاد شد این بود که آفریقایی ها توان و مهارت استفاده و کنترل آن دارایی ها و املاک را نداشتند.

طولی نکشید که تورم عجیبی در اوگاندا شکل گرفت و نارضایتی مردم را دوباره برانگیخت. این بار اما عیدی امین به خشونت متوصل شد.

در نهایت حقه شماره 2 را اجرا کرد. سکوت از روی ترس

عیدی امین به این معروف است که در اوگاندا مراکز زیادی برای شکنجه ایجاد کرده بود. او گروهی از افراد را تشکیل داده بود که همه جا حاضر باشند و در صورت نیاز اشخاص را ربوده و به شکنجه گاه ها ببرند.

گروهی از افراد که همیشه یک لباس مثل هم می پوشند و بسیار خشن و بیرحم عمل می کنند.

یکی از معروف ترین شکنجه گاه ها کنار سفارت فرانسه بود و خدا می داند که چه صداهایی از داخل شکنجه گاه شنیده اند.

همه این ها به کنار، زرنگی عیدی امین آنجایی مشخص می شود که هر از چند گاهی کسی را به عمد از شکنجه گاه فراری می داد تا برای مردمی که تصوری از داخل شکنجه گاه ندارند داستان های هولناک داخل را تعریف کند و وحشت را به دامن مردم بیاندازد.

در این میان تنها یک اسقف پیر و بسیار محبوب بود که جرات داشت از عیدی امین انتقاد کند.

حدس میزنید چه شد؟؟ آن اسقف پیر را کشت و بعد هم آن را یک صحنه تصادف جلوه داد.

همین بود که خشم مردم را بیش از پیش برانگیخت و اینبار قضیه جدی تر از همیشه بود.

اما باز هم عیدی امین حقه ای در آستین داشت. حقه سوم و آخر. شروع یک جنگ

شروع جنگ همیشه یکی از ترفند های مهم و نسبتا سودمند برای دیکتاتور ها محسوب می شود که حتی خود ما هم در کشورمان تجربه اش کرده ایم.

عیدی امین با شروع جنگ علیه تانزانیا مردمش را وادار به همکاری کرد چرا که در شرایط بحرانی جنگ به او نیاز زیادی داشتند. همچنین آن ها را با هم متحد کرد و در واقع با یک تیر چند نشان را زد.

تنها یک مشکل در کار او وجود داشت، و آن این بود که عیدی امین به این فکر نکرده بود که ارتش او پتانسیل انجام یک جنگ بزرگ را ندارد. بزرگترین درگیری که ارتش او تجربه کرده بود، برخورد با مردم غیر مسلح خودش بود.

و این بود پایان حکومت عیدی امین. بعد از آن بود که به عربستان سعودی فرار کرد و تا آخر عمرش هم در آن جا ماند.




در هر قسمت از این مستند دستورالعمل هایی از یک کتاب راهنما گفته می شود که با کمک آن می توان به بهترین دیکتاتور تبدیل شد. اما خب حتی با داشتن چنین کتابی همچنان نمیتوان موفقیت یک دیکتاتوری را تضمین کرد، چرا که برای رسیدن به این هدف، به دید بسیار بازی نسبت به مسائل نیاز است.

با من همراه باشید تا در مقاله بعدی درباره جوزف استالین معروف بحث کنیم و دیکتاتوری او را مورد بررسی قرار دهیم.

عیدی امیندیکتاتوریایرانآزادیجنگ
هیچ نمیدونم برای چی مینویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید