کتابی که مدنظر شما بزرگواران است کتابیست در حوزه انگیزشی نوشتهی فلورانس اسکاول شین و جزء پرفروشترین کتابهای جهان به شمار میرود.
خواننده گرامی میداند که فروش بالا لزوما به معنای کیفیت بالا نبوده و بسیارند کتابهایی که صرفا با هدف کسب درآمد بیشتر به چاپ و به فروش میرسند.
کتاب حاضر با اینکه از حق بی بهره نیست و تکیهی زیادی بر سپردن کارها به خدا و تفکر مثبت و ... دارد اما در تفسیر این سخنان دارای اشکالات زیادی بوده و بر روی ریل غلطی در حرکت است. فی المثل در جایی از کتاب میگوید:
«اعتقاد شخصی من این است که آسانترین راه واگذاری مسئولیت به خداوند است.»
اشکالی که در این جمله وجود دارد این است که در این عالَم، قانون اسباب و مسببات حاکم است و حکمت خداوند بر این قرار بوده تا هر جریانی که در این عالم اتفاق میافتد در چهارچوب سیستم اسباب و مسببات صورت پذیرید. خداوند بر طبق همین سیستم انسان را دارای اختیار خلق کرده و به او نقش مهمی در ساخت سرنوشتش داده است. انسان از جانب خداوند مسئول است تا بیندیشد و درست عمل کند و به سمت تکامل تلاش و حرکت کند پس نمیتواند دست روی دست گذاشته تا برایش پیشرفتی به وجود آمده یا مشکلی از سد راهش برداشته شود. او نمیتواند مسئولیت خودش را به خداوند تفویض کند هرچند میتواند از خداوند کمک بگیرد و پرواضح است که کمک کردن غیر از سپردن مسئولیت به خدا میباشد. خداوند در آیه 11 سوره رعد میفرماید: «...إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ...» یعنی خداوند وضع قومى را تغيير نمى دهد مگر اينكه آنان رفتار خود را تغيير دهند. پس معلوم میشود انسان مسئول رفتارهای خویش است و اگر این مسئولیت را از خویش سلب کند حتی خدا هم به داد او نخواهد رسید! البته اینجانب توجه دارد که نوع نگاه نویسنده به خداوند با نگاهی که در دین اسلام وجود دارد متفاوت است با اینحال و با توجه به اینکه این کتاب در ایران خوانندگان بسیاری دارد بر خود لازم دیدم از نگاه اسلامی به این گزاره از کتاب بپردازم.
اشکال دیگری که در این کتاب مطرح است این است که نویسنده در موارد بسیاری به جای حل مسئله، دست به پاکسازی صورت مسئله میزند. نویسنده در جایی از کتابش میگوید:
«اگر کسی بدهکار است و یا از دیگران طلبی دارد این مسئله مبیّن آن است که اعتقاد به بدهی در ذهن نیمه هشیارش نقش بسته است.»
حال راهکار نویسنده چیست؟
میگوید:
«برای تغییر این وضعیت باید اعتقاد به بدهی را بی اثر کرد.»
به همین راحتی! و به زنی که از مردی بابت طلبش گلایه مند بود توصیه میکند تا این عبارات را با خود بگوید:
«بدهی را قبول ندارم. زیرا با ذهن الهی در تعارض است. هیچکس به من بدهکار نیست. همهی حسابها پاک است...»
تلقین خوب است اما به هر حال آن هم حدی دارد. تلقینِ اعتماد به نفس و توانمندی ها قطعا به انسان حرکت و رشد داده و او را به اهدافش نزدیکتر میسازد اما تلقینی که نتیجهاش انکار واقعیت باشد چیزی جز توهم و مواجههی سختتر با واقعیت را در پی نخواهد داشت. (که متاسفانه در این کتاب از همین نوع دوم استفاده شده است)
اینها دو اشکال عمده بر این کتاب و امثال این کتاب بود. اشکالات دیگری نیز وجود داشته که به همین مقدار بسنده کرده و با توجه به اشکالات متعدد و غیرعلمی بودن مباحث، این کتاب را جزء کتابهای زرد دسته بندی میکنم.
والسلام