علی افتخاری
علی افتخاری
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

مروری بر پرسونال برندینگ

پرسونال برندینگ ازکجا پیداش شد؟

همه ما یا یادمون میآد یا قدیمی ها برامون تعریف کردند که تا همین یکی دو نسل قبل ما، مردم لقب و یا حتی بعضی وقت‌ها فامیلی خودشون رو براساس #شغل و حرفه و کسب و کاری که داشتند، انتخاب می‌کردند؛ مثلا تو محل صداشون میزدن اصغر آقا نجار یا کریم بزاز و ... . روش دیگه‌ای که یه زمانی مد بود و آدما از این طریق #کسب_و_کار شون رو به شهرت خانوادگی و اصطلاحا #برند خودشون پیوند میزدند، این بود که میومدن فامیلی خودشون رو به عنوان نام مغازه، کسب و کار و یا شرکتشون در نظر میگرفتند؛ به عنوان مثال یه بنده خدایی اسم مغازه‌اش رو شیرینی فروشی حسن‌زاده، قرار می‌داد و یا همون مثال معروف رو که هممون شنیدیم سرلوحه کار خودش قرار می‌داد: "املاک برادران منصوری به جز برادر وسط".

حالا فکر می‌کنید چرا مردم این کارها رو برای پیوند زدن حرفه خودشون به نام و نشون خودشون انجام می‌دادند؟
جواب اینجاست که آن‌ها به #کیفیت کار خود افتخار می‌کردند و یا حتی میشه بهتر گفت: این آدما عزت و افتخار رو در ارائه دادن کار با کیفیت می‌دیدند.
هیچ کدوم از این افراد کتاب های #برندسازی_شخصی را نخوانده‌اند. آن‌ها از #توییتر استفاده نمی‌کردند. میشه تقریبا اینطور گفت که در اون زمان، پرسونال برندینگ دقیقاً نحوه تجارت شما با آدمای اطرافتون بود.
تمام شرکت‌های بزرگی که در اوایل قرن بیستم پدیدار شدند و اغلب تا به امروز موفق باقی ماندند، از یک شخصیت قوی برخوردارند که پشت یک محصول ایستاده و صنعت را به جلو سوق دادند.


بعد ما همه چیز را فراموش کردیم…
ما اصل بودن را فراموش کردیم، فقط به دنبال کپی برداری از شرکت‌های بزرگ‌تر و موفق تر بودیم. نام صاحبان آن‌ها فراموش شد و در نهایت
"کسب و کارها بی چهره شدند."
برندسازی شخصی و اصطلاحا "putting yourself out there" ضعیف و غیرحرفه ای تلقی می شد. فراموش کردیم که برای دوست داشتن یک محصول، باید به آن ایمان داشته باشیم. فراموش کردیم که یک نفر باید پشت محصول می‌ایستاد. #محصول به صورت نیاز داشت.
اقدام بعدی شرکت‌ها استخدام سخنگویان و #سفیر_برند ها برای فروش کالاها و خدمات خود بود. مثلا #مایکل_جردن و #کتی_ایرلند محصولات مختلفی را در ازای یک چک تایید و یا استفاده کردند.



ولی فایده ای نداشت!
مصرف کنندگان متوجه می‌شدند که این #سلبریتی‌ها فقط به خاطر پول آنجا هستند.
#بریتنی_اسپیرز که در واقع پپسی نمی‌ساخت. کار ایشون ساخت موزیک هیت بود.
مردم فریب خورده بودند!
آن‌ها می‌خواستند صنعتگرانی را ببینند که اتومبیل‌هایشان را می‌سازند، نه افراد مشهوری که برای حضور در تبلیغات پول می‌گرفتند.


بازگشت ارزش‌ها!
ما شاهد بازگشت مصرف کنندگانی هستیم که دوباره بر اساس کیفیت خرید می‌کنند، نه نزدیکی محل خرید، قیمت یا آنچه در تلویزیون نشونمون می‌دهند. تولید کنندگان و صاحبان کسب و کار هم در تمام دنیا تمام قد ایستاده‌اند تا بار دیگر کیفیت را به #بازار بازگردانند. این برندها و کسب و کار‌ها داستان خودشان را روایت می‌کنند و به خود زحمت نمی‌دهند تا کل بازار را تصاحب کنند، بلکه فقط به دنبال خدمت رسانی به گروه کوچکی از #مشتریان وفادار هستند. این افراد روی شادی و راحتی حاصل از خرید محصول خود و پایداری آن تمرکز می‌کنند، نه بودجه‌های تبلیغاتی و کمپین‌های #بازاریابی بزرگ!



حالا ما از کل این قضیه چه نتیجه‌ای میگیریم؟
فکر کنم بهترین شکل نحوه بیانش این شکلی باشه، " محصول شما بیشتر درباره شما و داستان شما است تا #لوگو یا صفحه #اینستاگرام شما."

پرسونال برندینگکسب و کاربرند سازی شخصیبرند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید