پاییز 1402 که به پیشنهاد مهدی قلندری و همکاری امیرمحمد ها (کیانی و شعاعی) درگیر یک پروژه پژوهشی در موضوع روشها و ابزار های گفتمان سازی شدیم ، این ارقام ، انباشتی از آن مطالبست که تلنبار شده بود ، نگاشتم تا بعدا به تیغ نقد ، مزین و بعدتر قابل به کار بیآید ، انشالله.
درآمد
آنگاه که سخن از امری میشود که سابقه تطور معنایی آن ، اقلاً 500 سال عقبه دارد ، و اکنون برداشت های متنوعی از آن میشود ، ارائه تعریف دقیق از آن در ابتدای هر بحثی ضروری است. صرف نظر از آنچه که فلاسفه و متفکران و جامعه علمی در تعریف “گفتمان” آورده اند ، که در جای خود خواندنی بلکه مهم است ، در اینجا که کاربست آن را در نیاز جامعه فعلی در دست یازیدن به پارادایم های فکری مورد توافق (نه مشترک) برای پاسخ به مسائل کلان بررسی میکنیم ، توجه به این موارد شاید راهگشا باشد .
فراز
پس فرق گفتمان انقلاب اسلامی با تبلیغ و تببین و خطابهٔ آن این است که در اولی بدنبال فهم معانی جدید از آن هستیم که ممکن است با تلقی های پیشین حتی متعارض باشد ، نوعی روند تطور نظری بر آن غالب است لکن در تبیین و تفهیم آن بدنبال جذب عموم بدان هستیم و این دو از هم متمایزند.
پس وجه تمایز آن به لحاظ مفهومی با یک مفهوم دیگر بنام قدرت نرم نیز مشخص شد . در قدرت نرم که وجوه اقتدار (غیر قهری) در آن پررنگ تر است نیز مشخص شد ، آنجا که بنحوی قویتر هدایت رفتارها به سمتی مطلوبِ حاکمان دنبال میشود .
فرود
هر چند برخی صاحب نظران ترجمه لفظ Discors به گفتمان را نادرست نامیده و عمدتا به این اشاره میشود که عوام به اشتباه گفتمان را معادل گفت و گو یا نوعی از آن میدانند و … لکن ظرف تحقق گفتمان بی گمان در امکان گفت و گو است(چه بسا منحصر) و یکی از این امکان(ها) اینست که که آن جامعه با حداقل پیشفرض ها با بحث مواجه شود ، جمود و هر اندازه مبنای بالادستی لایتغیر جلوی گسترش و تعمیق و توسعه گفتمان ها را میگیرد. و مباحثه در این امر طویل است .