حالی که بیش از دودهه از پرداخت به نظریه «تربیت حماسی» با شمایل ویژه ای که دارد در ابعاد نظری و عملی میگذرد ، بسیار بیشتر انتظار میرود که از این دریچه به مسائل چالش برانگیز تربیتی پاسخ داد و از این طریق کارآمدی آن را به مرتبه آزمایش گذاشت.
بیگمان هنگامی که از ادبیات «تربیت حماسی/ جهادی» گفتوگو میکنیم ، کلید واژه های شجاعت ، جسارت ، حریت از اجزا پربسامد آن بشمار میرود.
و اما شجاعت ( الشجاعه: قوه فی القلب یتمکن معها تحملا لحرب و مکاره الحرب فی حاله لایؤمن بنفیها علی النفس أو علی بعض أطرافه.(۱) ) که پیامدهای تربیتی آن بسیار بیشتر در تشکل پرآوازه ست و سطوح تشکیلاتی عالی دانشآموزی متوجه آن است و اذهان متولیان امر را تا حدی بدان مشغول ساخته !
که از لوازم آن «حق گویی»(۲) و نوعی حر/آزاد منشی است که در محیط تربیتی تشکل اتحادیه ، با نقش آفرینی موثر و بدور از حاشیه قابل تمهید است.
واضح است مقصود از این نقشآفرینی موثر صرفا اجرای برنامههای مشخص/ابلاغی نیست ، بلکه مولفه هایی چون ابداع ، تحول ، آرمانخواهی در آن معنای جدی دارد. این عناوین که در سازوکار انتخاباتی قرارگاه ملی ، شورای مرکزی ، صحن علنی و فرایند های سطوح قرارگاهی تعین میابند، بنظر میرسد باتوجه به تغییرات نسلی و منطق نقش آفرینی جوانان در گام دوم انقلاب اسلامی و همچنین حرکت پیشرونده تشکل در این راستا ، شایسته بازبررسی و پیشروی هستند.
متن پیش رو تتمه ای است بر متنی سیاستپژوهانه (که حاصل دسترنج اعضای قرارگاه ملی 1401-1402 است) لکن کاربردی ، در اثنای همین مسیر ؛ خرده تجربیاتی که لازم است به دیده تحقیق، نقد و بررسی شود تا خشتی باشد مجرب ، بر دیوار پر سبقه تربیتی اتحادیه؛
۱_ چالش اصلی پیش روی مربی تدوین نوعی راهکار برای طراحی عملیات توسط خود اعضا بگونه ای هم منجر به کشف استعدادها شده و هم برخوردار از ثمره عملی باشد. از جمله این چالشها
۲_ تهور ، که حاصل افراط در همان فضیلت شجاعت است (أما الشجاعة : فهو وسط بین رذیلتین ، اهدهما الجُبن و الٱخری التهوّر ...(۳) ) و در تشکل بسیار با عناوین مختلف زبانزد است. عمدتا (بویژه در صف تشکل) آنرا ناشی از نوعی شأنیت بخشی نابجا و آفت جدی آنرا بیادبی میدانند.
و در این رابطه چند نکته به نظر میرسد؛
3- علمیت؛ و شاید آنچه تحت عنوان روح علمی از سوی نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه ، طرح دغدغه شده بود. و اعم از درس و فضای مدرسه است . نوعی مداقه در مطالب که عموما از فضلا و اهل معرفت سراغ میرود . آنچه به ذهن میرسد نوعی خلاء در احساس نیاز مخاطبان تربیت حماسی و به تبع اهمال (یا عدم اهتمام) به این فریضه (علم/دقت نظر) است و ممکن است توالی آن منجر به نوعی عملگرایی (Pragmatism ) یا خلاء بینشی شود که البته بایسته بررسی فنی از سوی کارشناسان است . لکن اقل مطلب این است که با چنین نگرشی انتقادی ، درمانی ولو مقطعی برای این عارضه احتمالی جست و به کار بست.
4- رفق (۵)، از امهات ارکان قرارگاه همین تشکیل حلقه ای مستحکم از دوستیهای خالصانه (امحاض)است، به طریقی که از هم نگسلد! وشاید بتوان گفت تمام دستاورد های تربیتی یکساله اعضا تنها از همین طریق حفظ میشود و چنانچه تدبیری در ایجاد و نگهداشت آن نشود تضمینی بر تثمیر زحمات تشکل و صیانت از نوامیس آن نیست. و چند نکته گفتنی است؛
5- هدایت تحصیلی و نقش آفرینی اجتماعی در آینده دانشآموزان ، که شاید بهتر باشد در ارکان عالی تشکل پیرامونش سیاست ورزی شود لاکن آنچه که نقداً به ذهن میرسد آن است که افرادی که در نوجوانی در محیطی حماسی به کنشگری اجتماعی تربیت میشوند بهینه است که در آینده نقش آفرینی چنین اجتماعی داشته باشند و چه بسا فراتر از آن ، در موقف انتخاب و گزینش ایشان تصورشان از آینده و نقش آفرینی اجتماعی از مولفههای اولویتدار در نظر گرفته شود. به هر صورت از آنجا که میدان کنشگری در افق آینده مخاطبین بسیار گسترده است و عرصه های متنوعی را پوشش میدهد معرفی این کارزار را دشوار میکند.
لکن در این دوران مهمتر از هر موضوعی تاکید بر گفتمان تکلیفسنجی و مسئله شناسی و ایستادن برای حل چالش های اساسی نظام/جامعه ایمانی است.
و ذکر چند تجربه ذیل این مقوله ؛
سیاهه ای که تقدیم گشت ، مختصری بود از تجربیات اندک نگارنده از یکسال برنامه قرارگاه ملی ، تلاشی برای ثبت اتفاقات که مورد قضاوت قرارگیرد و این حقیر را از اشکالاتش هشیار کند. و تشکر از کسانی که فرصت آنرا در اختیار بنده گذاشتند و امیرمهدی عظیمی که اصرار بر نوشتن این ارقام داشت!
_____________________________
(۱) رسائل_شیخ انصاری ج۲ ص ۲۷۴
(۲) ومحمد عليه الصلاة والسلام لم يسجد لصنم قط، وكان يجابه بذلك قريشا، ولا يبالي، وكانوا يحلفون باللات والعزى ومناة الثالثة إلى اخر الأسماء التى سموها، وما أنزل الله تعالى بها من سلطان، وكان هو يرد من يطلب منه الحلف بها، فيقول إنه يكرهها وما يكون ذلك إلا من شجاع قوى الإيمان بما يعتقد ويؤمن، فيختلف مع بائع فى الثمن، فيطلب منه الحلف باللات والعزي، فيرد محمد بن عبد الله عليه الصلاة والسلام ردا قويا، بأنه يكره هذه الأسماء، فيقبل الرجل قوله من غير يمين لروعة إيمانه وشجاعته فى هذا الإيمان.
(ابوزهره، محمد خاتم النبیین (ص)، قاهره، دار الفکر العربی، ۱۴۲۵، ج۱، ص۲۲۹.)
همچنین : عن اباعبدالله ع قال : إن إبلیس کان مع الملائکة، (و کانت الملائکة) تحسب أنه منهم، و کان فی علم الله أنه لیس منهم، فلما أمر بالسجود لآدم حمی و غضب، فأخرج الله ما کان فی نفسه بالحمیة و الغضب» (الزهد _حسین بن سعید اهوازی ص۶۳)
(۳) (تهذیب الاخلاق _ مسکویه رازی ص ۱۲۰)
(4) از معاودت تحذير فرمایند و از عادت گرفتن توبیخ و از مکاشفه احتراز باید کرد که موجب وقاحت شود و بر معاودت تحریص دهد که الانسان حريص على ما منع، وباستماع ملامت اهانت کند و ارتکاب فبايح لذات نماید از روی تجاسر ، بلکه در این باب لطايف حيل استعمال کند.
(اخلاق ناصری - خواجه نصیرالدین طوسی ص 197)
(۵) بدان كه رفق و مدارا را در انجام امور مدخليت كامل است، چه در باب معاشرت با خَلق و انجام امور دنياوى، و چه راجع به امور دينى و هدايت و ارشاد خلق و باب امر به معروف و نهى از منكر، و چه راجع به رياضت نفس و سلوك الى اللَّه
… و شايد اين كه در حديث شريف است كه «رفق ميمنت دارد و خرق و عنف شوم است»، اشاره به بعض اين امور باشد. مثلًا در باب انجام امور دنياوى آن طور كه با رفق و مدارا ممكن است انسان تصرّف در قلوب مردم كند و آنها را خاضع و رام كند، ممكن نيست با شدَّت و عنف، موفق به امرى از امور شود (شرح حدیث جنود عقل و جهل _امام روحالله الخمینی _ص ۳۱۵)
(۶) «قال امیرالمومنین علیه السلام : اذَا کانَ الرِّفْقُ خُرْقاً، کانَ الْخُرْقُ رِفْقاً؛ رُبَّمَا کانَ الدَّوَاءُ دَاءً، وَ الدَّاءُ دَوَاءّ»
نهج البلاغه، نامه ۳۱ (به امام حسن مجتبی علیه السلام) ص 403