بهطور معمول، پیش میآید که دربارهی مسیر شغلی و تحصیلی، مستقیم یا غیرمستقیم بحث و مشورت کنیم. تا به امروز، بارها—و شاید حتی بیش از حد—بر چند نکته تأکید کردهام و هر بار که پیش میروم، بیش از پیش درستی این اشارات برایم روشنتر میشود.
«و چون مدار کار انسان بر معاونت یکدیگر است، و معاونت بر آن وجه صورت میبندد که به مهمات یکدیگر به تکافی و تساوی قیام نمایند، پس اختلاف صناعات که از اختلاف عزایم [طبایع] صادر شد، مقتضی نظام بود، چه، اگر همه نوع بر یک صناعت توارد نمودندی، محذور اول [زوال نوع انسان] باز آمدی...»این نگاه، شغل را نه بهعنوان ابزاری برای تأمین نیازهای فردی، بلکه بهمثابهی امری ضروری برای پایداری و توازن اجتماعی در نظر میگیرد.

پینوشت (بعدا اضافه شده)
امروزه، تغییرات اجتماعی و فناوری مسیرهای شغلی را بیش از هر زمان دیگری غیرخطی ساختهاند. اگر در گذشته، فردی در یک حوزهی مشخص تحصیل میکرد و تا پایان عمر در همان مسیر حرفهای میماند، اکنون این روند دستخوش تغییر شده است. مسیرهای شغلی بهجای یک خط مستقیم، به شبکهای از فرصتها و مسیرهای متقاطع تبدیل شدهاند. بنابراین، تمرکز صرف بر یک انتخاب شغلی مشخص، به تنهایی پاسخگوی نیازهای دنیای متغیر امروز نیست.
ازاینرو، شاید بتوان گفت که آنچه در مسیر شغلی اهمیت بیشتری دارد، نه صرفاً انتخاب اولیه، بلکه قابلیت انعطافپذیری و یادگیری مداوم در طول مسیر است. همانگونه که در ادبیات علمی قدیم، به «مَلَکه» بهعنوان بنیانی پایدار برای رفتارهای فضیلتمحور اشاره شده است، امروزه نیز داشتن مهارتهای پایدار مانند تفکر تحلیلی، توانایی انطباق و شبکهسازی، میتواند مسیر شغلی فرد را در مواجهه با تغییرات تثبیت کند.