عمدتا ساحت کارکرد به معنای محلی که برای تبلور محصول/خروجی «انسان ها» است از محل رشد / بالیدگی/ ترقی فرد جدا فرض میشود. این آسیبی است که هر دوساحت را دچار اشکال میکند و این همان اشکال اصلی تربیتی است که به الگوی تربیت به اصطلاح گلخانه ای (غیر حماسی ) وارد است .
در حالی که محیط رشد و تربیت انسان اساسا یک محیط آزمایشگاهی/شبیه سازی شده که صرفا هدف آن تربیت به ما هو تربیت باشد نیست ، امتحان / ابتلا که خود از مهم ترین ابزار های دستگاه ربانی است در یک محیط واقعی و از قضا کارکردی تعریف میشود .
و اگر قواعدی چون تقدم جهاد بر هدایت (جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ) را از اسلوب اصلی مسیر تربیت حماسی / جهادی بدانیم ، بدیهی است که محیط جهاد ، محیط آزمایشگاهی و بدون کارکرد نیست ، بلکه وجهه کارکرد/عایدی بر آن مستولی است .
لکن عمدتا ما ساحتی بنام ساحت تربیتی تعریف میکنیم و بدون توجه به کارکرد ها و خروجی ها ممحض در امر تربیت میشویم که جای بسی شگفتی است ، نهادی برای تربیت و آموزش تعریف میکنیم که خالی از خروجی قابل درک است و کیفیت پایین و عدم خروجی مناسب از مخاطبین را پای بچگی (کوچکی) شان میگذاریم در حالی که نوجوانان و جوانان مخاطب ما هستند ، و اگر چنین باید باشد پس خطابه « یا ایهاالعشرون جدوا و اجتهدوا » به مناسبت تنها یادگرفتن است ؟ و کدام یاد گرفتن وقتی خرمنی برای درو نباشد و عایدی ای برای سنجش ؟ اساسا چند نفر از هر صد نفر از بزرگان ما با چنین الگویی پرورش یافتند ؟
نهادی داریم بنام مدرسه و در آن از دانش آموز میخواهیم درس بخواند و بزرگ شود بدون آنکه بهره ای برساند و متوجه بهره اش شود . گذشته تر از این روزها ، نهادی حتی برای آموزش طبابت به صورت مجزا وجود داشت(؟) یا اطبا حین طبابت تعلیم میدادند و دانش می آموختند ؟ هرچند امروز نیز آن دانشگاه هایی برتر اند (در آموزش و رنک علمی ) که تولیدات دانشی مرغوب تری دارند ! یا اینکه آیا معلمی به ویژه در حوزه فن به خودی خود شغل/ حرفه بوده است ؟ یا اغلب مردم فنون را به روش اوستا شاگردی فرامیگرفته اند ؟ و کدام موفق تر بوده و مزیت داشته است ؟
البته پیرامون چالش تربیت جهادی/حماسی در ادامه باید اندیشید که به فرض، آدم هایی حماسی در دستگاه کارکردی - تربیتی پرورش یافتند ؛ آیا به لحاظ نهادی جامعه و حاکمیت ما قابلیت پذیرش آنها را دارد ؟ ایشان که عناصری فوق عادی و به نوعی نامتجانس اند چگونه موفق به خلق حماسه میشوند ؟
شاید پاسخ ،حوالی همین میدانی تر شدن فرایند های تربیتی باشد .
همین فضای کنکوری و نظام دانشگاهی کشور که برای فرد یک دوره حدود بیست ساله برای آموزش (محض) متصور میشود و بعد از آن تازه انتظار کار جدی از فرد میرود (فیه تأمل!) ، دستامد/حاصل همین نگاه است .
البته اتمسفر کلی انقلاب اسلامی پس چهل واندی سال خودبه خود این محیط (حماسی) را فراهم آورده ، لکن لازم است در اسنای این افق ما مجموعه ها و عناصر به اصطلاح تربیتی خود را برای خلق حماسه هایی بزرگ تر آماده کنیم و مگر میشود تربیتی حماسی داشت ولی حماسه خلق نکرد؟
بیشتر به منظور تقریب منظور به ذهن و باز شدن باب مباحثه ، چندی سیاست راهبردی برای مجموعه های تربیتی و عناصر ذی ربط سیاهه میگردد؛
شاید مناسب باشد مجموعه هایی که مشغول تربیت نوجوانان و جوانان هستند برای خود ماموریتی (غیر از ساحت تربیت ) کارکرد و محصولی برای بهبودی اوضاع جامعه تعریف کنند و کم کم به آن شناخته بشوند ، این امر هم کشف استعداد ها را فراهم میکند و مانایی برای خود مجموعه به بار میآورد .(هلک من لیس به حکیم یرشده)
این امور از حوزه غیر انتفاعی و مشارکت های مدنی و امثالهم تا حوزه های تجاری و صنعتی و هنری و... میتواند تعریف شود (که البته در فضای رسانه و مانندش مواردی داشتیم)
به همین طریق اگر باب ورود سایر مجموعه های تخصصی (غیر تربیتی) به این حوزه باز شود هم تکثر نهادی بهتری رغم میخورد (خلق مخاطب) و هم شاخص های بهره وری بالا میرود .(ذال من لیس به سفیه یعضده)
به طور کلی از نظر نگارنده ناچیز هرچه فضای تربیتی از فضای میدان/کار/عملیات جدا نباشد و این دو باهم ممزوج شوند و کمتر شاهد نهاد های متولی تربیت (جز در موارد ضرورت مثل خانواده) نباشیم مناسب تر است .
البته این جرم بحرانی نهادی (تعداد مجموعه های تربیتی ، رشته های تحصیلی ، تعداد مربیان و...) به وجود آمده در این حوزه فوایدی هم از جمله انباشت دانش داشته که میتوان به امتداد آن نیز در یک فضای کارکردی فکر کرد .