علی عباسی
علی عباسی
خواندن ۲۳ دقیقه·۱ سال پیش

جستاری در سبک زندگی و معیشت


باسم الحق

مقدمه

متن پیش رو جستاری است حوالی مفاهیم سبک زندگی و معیشت اسلامی ، مباحث حوزه شغل و توصیفی نه چندان فنی است با نگاهی نقادانه از وضعیت فعلی صحنه اجتماعی از زاویه نگاه همان کلید واژه های ذکر شده ؛ که به جهت نقد و بررسی به پیشنهاد برخی عزیزان ، روی این صفحه مجازی قرار گرفت تا ان‌شالله نقد نظر خوانندگان و اساتید و دوستان ، منیر راه گردد و سرمایه امتداد مسیر.

این نوشتار هرچند به کمک و همت برخی دوستان و مباحثه با ایشان حاصل شد ، کاستی ها و قصورات نوشتاری و تحلیل ها و جمعبندی های ناروا ، جملگی متوجه نگارنده است و برادران عزیز اقا مصطفی زارع و امیرمحمد اقای کیانی و آقا امیر محمد شعاعی و ... که محضرشان برای تکمیل این سیاهه استفاذه کردیم.

به تاریخ پاییز و زمستان 1401 در مجموعه جنان

تعریف سبک زندگی

چندین تعریف از نگاه دانش مندان برای اصطلاح لایف استایل یا سبک زندگی به کار رفته . به طور کلی این معنا از نگاه دانشمندان متاخر مغرب زمین بیشتر مستعمل بوده و به نوعی یک واژه فرنگی است .

میشود به نوعی سه رویکرد کلی برای تعاریف معمول و مشهور از سبک زندگی افراض کرد ؛ (شریفی 91) : دین شناسانه ، جامعه شناسانه ، روانشناسانه

بعضا جامعه شناس ها ،وبر را مبدع این مفهوم میدانند و بعضی اندیشمندان ، روانشناسی را .

رویکرد اول رفتار را مورد ارزیابی قرار میدهد هر چند به دخالت مقولات ذهنی را بر رفتار تایید میکند اما برای سبک زندگی عمدتا رفتار ها را مورد مطالعه قرار میدهند ، گزوه دوم اما بیشتر به جنبه های ارزش ها و نگرش ها را درون سبک زندگی میداند . مانند مطالعات بازاریابی و...

قبل از اینها اما سبک زندگی تعریفی برای توجیه طبقات اجتماعی بود . طبقات اجتماعی که نوعا وابسته به جایگاه اقتصادی مردم در اجتماع بود . به نوعی که رفتار اجتماعی و یا همان سبک زندگی را عمدتا برخواسته از طبقه اجتماعی میدیدند اما با ظهور پدیده های مدرن بعد از انقلاب صنعتی به خصوص دوم وسوم که دسترسی به اطلاعات را متفاوت کرد این نگرش به حاشیه رفت و عوامل تحت اختیار انسان نقش موثر تری در انتخاب نوع و سبک زندگی پنداشته شد .

مصرف را گویی از آن جهت معادل / کنترلگر سبک زندگی دانسته اند که متر و معیار خوبی برای اندازه گیری است ، به راحتی میتوان نسبتی میان اندازه مصرف محصولات از کالا ها گرفته تاخدمات و حتی رسانه را اندازه گرفت و ملاکی برای دسته بندی سبک های زندگی دانست و جتی می توان عناصری را برای کنترل و مداخله گری به کار گرفت.



در بیان ولی فقیه

از زاویه نگاه رهبری ، چندجا به این موضوع اشاره شده ؛ که محکماتش را مرور میکنیم

اولا در تشریح موضوع تمدن ، (سال 91) آنجا که تمدن را به دوبخش ست افزاری و نرم افزاری تقسیم کردند و سبک زندگی را معادل آن بخش نرم افزاری یا بخش اصلی / متنی تمدن دانستند ، در اینجا اقا سبک زندگی را به مصادیق آن تشریح میکنند که دایره وسیعی از حوزه رفتار ها ، مصرف (خوراک و پوشاک و...) و حتی موضوعاتی که عمدتا در دایره فرهنگ دیده میشود مانند خط و زبان را در دایره سبک زندگی تعریف میکنند .

جای دیگر در تشریح پایه ها و عرصه های اصلی تمدن یکی از عرصه های چهارگانه پیشرفت را سبک زندگی نام میبرند و در کنار سه عرصه ی دیگر یعنی فکر ، علم ، معنویت و اخلاق قرار میدهند .

جای دیگر هم دربیانیه گام دوم اخرین بند از توصیه های 7 گانه موضوع سبک زندگی است که رهبری ترشیح آنرا به فرصتی دیگر موکول کردند که گویی آنجا مجال پرداخت آن نبوده است .

حال خود این تسویف و به آینده سپردن چنین مهمی از سوی ایشان تامل است.


رفتار اجتماعی و سبک زندگی

اما اگر سبک زندگی را بیشتر متوجه حیثت اخلاق اجتماعی بدانیم و خارج از پارادایم مصرف به آن بپردازیم ، مثلا موضوعاتی مانند رفق ، تعاون ، اخوت ، راستگویی وعلم و اخلاق و... را در نظر بگیریم در متون کهن اسلامی نیز بدان اشاره شده است .

بنا بر تحقیق استاد هجری ، این واژه مولد (تمدن) تقریبا از قرن 4 مستعمل بوده و از عبارت مدنی‌بالطبع (اشاره به فطری بودن روابط اجتماعی در انسان دارد) استخراج شده ، رفته رفته در معماری مفاهیم تمدن اسلامی جاگیری شده و در آثار بزرگانی چون مسکویه راضی ، خواجه نصیر طوسی و حتی عمای متاخرنیز به کار رفته ، این موضوع خود نشان میدهد که جایگاه اخلاق اجتماعی در تمدن اصلی و متنی است ، چراکه در عمده متونی که پیرامون تمدن نگاشته شده ، از اخلاق اجتماعی سخن رفته و به بدان اصالت بخشیده شده هر چندبا مداقه در آثار روشنفکران متاخر که عمدتا دوران مشروطه و پس از آن شهرت داشتند ، میتوان گفت متاثر از جلوت تمدن غربی و اروپایی ، سخن پیرامون مسائل دیگر و بعضا حتی اصالت بخشیدن به آن موضوعات مانند اختراع و اقتصاد و ... نیز داشتند. اینکه جایگاه اقتصاد و معیشت در تمدن کجاست و چه نقشی در آن میتواند داشته باشد جلو تر به آن خواهیم پرداخت .(کتاب تبار تمدن ،سجاد هجری)

نوع نگاه دیگری که میتوان به حوزه سبک زندگی داشت و به نوعی خارج از قواعد نظامات اجتماعی به آن پرداخت ، نگاه به حوزه بینش ها و نگرش هاست . همان چیزی که در سطور بالا تحت عنوان نگاه روانشناسانه به تعریف سبک زندگی پنداشتیم .

اگر حوالی همین نگاه را در منظومه های تربیتی اسلامی پی بگیریم به ویژه در آثار امام خمینی خواهیم دید ساحات انسان به 3 بخش تقسیم شده است ، ساحتی بینشی که مربوط به حوزه اعتقادات و و مبانی نظری و حکمت نظری فرد است . ساحتی گرایشی که مرتبط با قوای روحی و امیال انسان است و ساحتی رفتاری که بر گرفته از دوساحت دیگر است و خروجی عملی فرد است .و بیشتر آنرا باید در مطالعات انسانشناسی پی گرفت و جست و جو کرد .

اما آنچه که اینجا برای ما میتواند فایده راهبردی داشته باشد این است که آیا برای تغییر در سبک زندگی یک جامعه باید از فکر شروع کرد و جریان فکری را به دست گرفت در آن صورت سوال پیش می ید که تا چه میزان کنترل و تنظیم معادلات فکر مردم میسور است ؟ و ثانیا تا چه حد مشروع ؟ احتمالا پاسخ را باید حول موضاعاتی مانند تبیین (قد تبین الرشد من الغی ) جست و جو کنیم .

اما آیا این تمام ماجراست ؟ و باید تاماً به مقوله تبیین بپردازیم تا تبین میسر شود؟یا ابزار های دیگر تنظیم گری رفتار مردم باید استفاده شود ؟

یا برای اصلاح و تغییر در رویه های اجتماعی سبک زندگی بیشتر باید به مقوله مصرف پرداخت و با سیست های تنظیم گری در حوزه مصرف ، سبکزندگی مردم را نیز تحت الضعاع قرار داد!؟

تیلر در کتاب مشهورش بنام سقلمه/تلنگر ابزاری را برای تنظیم گری معرفی میکند که برگرفته از مطالعات اقتصاد رفتاری است و در آنجا تفکیکی میان سیاست های تنظیم گری رفتاربه صورت نرم و رفتار های اقتدار گرا و قهری برای تنظیم روابط اجتماعی که به صورت قانون معمولا درمی آید و در حاکمیت اسلامی هم در غالی تعذیر و حدود و... مویدات آن اشاره شده را میتوانیم دریابیم.

ما اما ادعا داریم ، چاره جای دیگری هم میتوان یافت ؛ تنظیم گری رفتار با رفتار . بررسی چرخه(سیکل)تشدید و تعادل در ادبیات رفتار شناسی اجتماعی البته حرف شاذ و جدیدی نیست ، دانشنمدانی مانند پیتر سنگه در حدود صد سال اخیر نوعی از معادلات تحلیل سیستم (سیستم داینامیک) را وارد ادبیات تحلیل رفتار اجتماعی کردند . حال ما میگوییم با پیشرانی بعضی رفتار های رفتار ساز مانند حوزه کسب و کار میتوانیم متغیر هایی نسبتا مستقل در جامعه مورد نظر داشته باشیم که قابلیت جریان ساز بودن و ایجاد یک سیکل اجتماعی را دارند، و اینجا دقیقا به موضوع کسب و کار و الگوی تامین معاش اشاره داریم .

به عنوان مثال اگر چرخه های پایدار اجتماعی را بررسی کنیم چه با زمینه های مثبت مانند ورزش ، خانواده و.. و چه در زمینه های منفی و آسیب زا مانند اعتیاد ، طلاق و... متوجه لااقل یک مولفه اقتصادی / اکونومیک مقوم هستیم. به ویژه جریان های کسب و کار که جریان درآمدزایی ایجاد کرده و عده ای از آن ارتزاق میکنند.

البته منکر سایر رفتار هایی که میتوانند جریان ساز باشند نیستیم ، به عنوان مثال در حوزه ورز رهبری ، توصیه جدی به ورزش قهرمانی دارند ؛ خود این رفتار ، هنجار ساز است و زمینه ورزش عمومی را فراهم میکند و قطعا در تحلیل چرخه اجتماعی منظور (زیست بوم ورزش) نقش جدی دارد . اما در ادامه دلالت های خود را برای تاکید بر عنصر معاش با محوریت شغل و مولفه های حول آن بررسی میکنیم.

البته جا دارد در این زمینه تحقیقات و پیمایش های اجتماعی برای اثبات یا رد این موضوع انجام شود .اجمالا بنا به استقرا ناقش هم میتوانیم به نتیجه ای نزدیک به همین دست یابیم. وقتی اثرگزاری پلتفرم هایی مثل تپسی ، دیجیکالا، اینستاگرام و... را مشاده میکنیم ، آنرا با اثرگذاری و تنظیم گری معادل این نهاد ها در حاکمیت مقایسه میکنیم ؛ متوجه اثرگزاری آن در عرصه تنظیم رفتار و... را متوجه هستیم .




شغل و سبک زندگی

در نگاه اسلامی شغل مترادف درآمد زایی به کار نرفته است یعنی آن توصیه به کار که در نصوص دینی بسیار مورد توجه است نوعا به خاطر خدمت اجتماعی فرد در نظر گرفته شده ، هر چند توصیه به اکتساب روزی و رزق حلال هم بسیار در روایات سفارش شده ، اما احتمالا آنچه که اصالت دارد کار است از جنبه اجتماعی (رجوع شود به کار از دیدگاه شهید مطهری)

اصلا متن روایات نیز به طور صریح به کار و شغل و حرفه موضوعیت بلکه اصالت میبخشد ، چه آنجا که میفرماید عبادت 9 جز است و یکی از آن طلب روزی است و چه آنجا که حضرت رسول (ص) از نداشتن حرفه نهی و امرار معاش از طریق دین نهی میکنند در واقع بیان نظام ارزشی است که جایگاه کار را نه فقط برای ثروت بلکه برای هدایت مطرح میکند.

همانطور که در سند مقدمه ماجرای جنان روایت توسعه تمدن غرب (مادی گرایی و...) بررسی شده ، آثار شغل و جریان درآمدی را در میتوانیم در فرایند مدرناسیزیوم مشاهده کنیم . چه آنجا که آن فرهنگ و تمدن ، مفاهیم خودش را از دریچه ساختار ها وارد دنیای محصولات کرد و چنین فراگیر شد ، درنتیجه مردم برای امرار معاش خویش چاره ای جز تولید و توزیع و مصرف آن نداشتند

و چه آنجا که آن محصولات وارد فضای ممالک اسلامی/شرقی از جمله ایران شد ، هر چند با واکنش تلخ برخی علما و نشان در سبز برخی منورالفکران ، اما به هر حال طوری شد که کسب و کار عمده مردم دچار تحول شد که حتی الان زندگی همه ما اگر وابسته به به آن محصولات و به تبع مفاهیم نباشد ، تماما مرتبط است .

اما این تحول در صورت ، چه تغییری در معنا ایجاد کرده است ؟ ، که بعد از چندصد سال دوران پسامدرنیته دانشمندان و متفکرانی از شرق و غرب ، مسلمان و غیره علیه آن فریاد کردند و میکنند!

جریان متون و محتوایی که علیه دنیای استارتاپی خروشیدند و جریانی که در جست و جوی معنا از کسب و کار تا سایر شئون بر این نظم موجود تافتند .

در این چند بند پیش رو میخواهیم به توصیف وضع موجود بپردازیم و بعضا ریشه های آن در معانی دینی دریابیم تا شاید به چاره ای رسیدیم و بتوانیم مدل/مدلهایی مطلوب برای آینده طراحی کنیم.

1- اصالت پول در معادلات اجتماعی

چه در مقام نظر و تئوری ، کلان نظام های اقتصادی مطرح دنیا پول را محل تمرکز پارادایم های خود قرار میدهند و چه در مقام عمل و مشاهده در جامعه امروزه رد و پای همه چیز را در پول میبینم. جی دی پی معیار پیشرفت و رشد اقتصادی قرار میگیرد وحتی برای ارزیابی موضوعاتی مانند عدالت و فقر نیز پول را معیار قرار میدهند (شاخی هایی مانند ضریب جینی و...) . در چنین فضایی کار نیز معادل پولی دارد حتی برای جان انسان ها نیز ارزش مالی قرار میدهند ، وزیر دولت در پاسخ به جان باختن عده ای انسان در اثر سانحه تصادف ، بیمه را جبران کننده موضوع میداند و در فرایند برنامه ریزی بودجه برای احداث یک پل مثلا مقدار خسارت وارد شده به آسیب دیده ها را محاسبه میکنند و هزینه فایده میکنند که احداث به صرفه است یا خیر و نمونه های بیشتر را همه مشاهده میکنند . و این تازه وضعیت کشوری است که آرمان های اخلاقی را داعیه دارد و مردمی شریف که هنوز پایبند به اصول اخلاقی اعتقادی هستند .


2- انبوه سازی/پردازی ناشی از اشاعه مفهوم بهره‌وری ، معنا زداست

اسمیت که اکنون او را پدر علم اقتصاد میدانند ، در توصیف یک کارخانه اینطور می‌نگارد :

یکی سیم را به صورت مفتول در می آورد ، دیگری آنرا صاف میکند ، سومی انرا میبرد ، چهارمی آنرا نشانه گذاری میکند ، پنجی سرشرا تیز میکند و... من کارخانه کوچکی را از ای نوع دیدم که فقط ده نفر در آن کار میکردند و و روزانه بیش از 48 هزار سنجاق تولید میشد اما اگر قرار بود به تنهایی کار کنند قطعا هیچ کدام نمی‌توانستند بیش از 10 سنجاق در روز تولید کنند .

در واقع او دیدگاه افراطی تری حتی نسبت به انسان داشت که خلاصتا میگوید انسان ها صرفا برای پول کار میکنند و اساسا علاقه ای به کار کردن ندارند . این گونه نظم اجتماعی در کار که با تکیه بر مفهوم بهره‌وری مادی موجب شکل گیری کمپانی های بزرگ ، کارخانه و مجموعه هایی است که معمولا انسان ها در آن به کار معنی داری نمیپردازند ، حاصل این نگرش است. قبل تر از شکل گیری این مفاهیم افراد در کارگاه هایی کوچک تر که خود خالق محصول نهایی خود بودند مشغول به کار بودند ، بدین ترتیب احساس معنا دار بودن بیشتری در کار میکرند ، رفته رفته با درگیری های بی نهایت عالم جدید و این گونه نظم جدید این احساس از آنها گرفته شد و حتی میتوان گفت به همین سبب به آن نظریه دامنه بیشتری داده شد ، که گویی واقعا آدم ها صرفا برای پول کار میکنند .

(برگرفته از کتاب چرا کار میکنیم؟_بری شوارتز )


3- چاق شدن دولت ها ، کارمند پروری و ناکارامدی بروکراسی در نبود ساخت اجتماعی پایدار

هنگامی که دولت ها بزرگ و بزرگتر میشوند و ادعای تامین همه نیاز های شهروندان را دارند ، بالاخره تاحد زیادی جلوی مشارکت عمومی مردم گرفته میشود . نمونه این امر را در تحلیل جهادسازندگی به عنوان یک نهاد مردمی و انجلال آن در جریان حاکمیت میتوان مشاهده کرد .(بنا به قول دکتر نعمتی). هنگامی دولت سازندگی روی کار آمد ، تولی مدیریت و توسعه عمران و سایر شئون مملکت را به عده گرفت ، یه این ترتیب سازه اجتماعی جهاد که داوطلبی اداره میشود باید در ادارات و وزارتخانه های منحل میشد و باقی آن با وزرارتجهاد کشاوری تلفیق . طی این فرایند چندین ساله مشارکت مردم در اداره و مدیریت کشور از سطح منابع گرفته تا اجرا و مدیریت و حتی راهبری تقلیل پیدا کرد.

تا در دوره گسترش گروه های جهادی و پاگرفتن دوباره فرهنگ تعاون با تدبیر رهبر حکیم جانی تازه به مشارکت عمومی بخشیده شد. هر چند ترکش های روند اداری شدن و بروکراسی که میراث دوران رضاخانی است هنوز بر جان جامعه باقی مانده . این حجم از درخواست برای استخدام در مجموعه های حاکمیتی و تمایل به اجیر شدن که خلاف فطرت انسانی است و خلاق نص صریح اسلام (نهی از اجیر شده و...) گواهی بر همین موضوع است .

امروزه ما نهاد هایی را در سطوح مختلف کشور مشاهده میکنیم که صرفا پرداخت حقوق منابع انسانی و اداره آن ، توان ابتکار عمل و حتی پشتیبانی از عملیات صف را از آن گرفته ، این ثمره درخت خبیثه نظام بروکراسی است .

4- تفکیک کار از زندگی و محتوا از عمل

درست از همانجایی که قوه عاقله جامعه از قوای عملکردی آن تفکیک شد ، فاصله بین معنای زندگی و کار هم دامنه دار شد. به قدری که الان بسیار انسان شریف میشناسیم که به کاری مشغول اند که بدان علاقه ندارند و آنرا رسالت اصلی زندگی شان نمیدانند حال بعضی شان ، کمی شریف تر بکاری عام المنفعه یا... مشغولیت دارند و هر چند وقت ناچیزی نسبت به شغل اصلی ازشان میگیرد ، اما در این زمینه احساس رضایتمندی بیشتری دارند .

این مسئله هم البته ناشی از همان دیدگاه به انسان و کار است ، وقتی رسالتی برای آدمی تعریف نشود و جنبه‌های اجتماعی وی کمرنگ شود و... این جنس مسائل ، اقل آسیب های زاییده شده است. حالی شان ومنزلت انسان که میفرماید ، انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه و... آیا نباید جامعه انسانی جملگی رسالتی جمعی و فردی داشته باشند؟ پس آیا دعای حضرت یاد داده اند بما که اللهم استعملنی لما خلقتنی له به تکلیف مندی فردی انسان ها دلالت نمیکند؟

5- رهبران و مدیران کسب و کار ها ، رهبران اجتماعی حال و آینده

امروز نویسنده ها و متفکران دنیای غرب و شرق به رهبری اجتماعی مدیران کسب و کار ها اذعان دارند.این واقعیت خوب یا بد دارد اتفاق می‌افتد ، همانگونه رهبری اجتماعی تا حدی به دست سلبریتی ها ، بازیگریان و بازیکنان ورزشی و... افتاد . آنچه مهم است فعلا نحوه مواجهه ما با این پدیده است . نوجوانان کم کم دنبال کننده مدیران کسب و کار و امثال استیو جابز و ایلان ماسک و بیل گیتس و... هستند و کم کم حتی مالکوم ایکس ها و چگوارا ها و... فراموش میشوند و حتی شاید ناموران مشهور سیاسی امثال چرچیل و... هم به حاشیه روند. فعلا آنچه مهم است پول است ، خواه به خاطر بحران ها و شرایط ناخشایند مالی باشد ، یا به خاطر نظام ارزشی_ فکری حاکم بر جوامع . البته هنوز این سونامی سرزمین ما را به آن شدت فرانگرفته اما کمین آن قریب است .




معیشت اسلامی چیست؟

معیشت را لفظا البته معانی مختلفی آورده اند ، چه بسا بتوان گفت این واژه تا سطحی دچار تحول معنایی هم شده باشد، این تعریف مختار از معیشت اما برای توضیح بعد نظری و ارائه مدل مفهومی است که بیشتر به جنبه درآمدی ، کسب و کار و تاحدی به شغل اشاره دارد. همان جنبه ای که با امرار معاش و... به ذهن متبادر میشود . هر چند در گذشته گویی این معنا صورت کلی تری داشته و نزدیک تر به آنجه که امروز سبک زندگی مینامیم بوده است ، لکن به طور دقیق تمام آنرا در برنمیگیرد . بأی نحو ای واژه ها چون در ادبیات و فضای دیگری وضع گشته اند تماما به هم منطبق نمیشوند . بهر حال اینجا منظور از معیشت همان جنبه عمومی اقتصادی فرض میشوداما چیزی فرا تر از شغل و کسب و کار ، در ادامه ان شالله معنای دقیق تر آن عرضه میشود.

با مقدمه ای که بیان شد ، عیان گشت ، خلاء احصا شده در حوزه سبک زندگی ، مدلسازی در حوزه معیشت است ، که ابتدائاٌ از فضای کسب و کار شروع میشود . حالی برای تنقیح این مطلب (معیشت اسلامی) ناگذیریم از ارائه مولفه های اصلی آن که تعریف دقیق آنرا شکل میدهد. ذیلاً این مولفه ها را با تاکید بر محور معیشت در سبک زندگی بررسی خواهیم کرد.

مولفه ها / رویکرد های مهم

الف - مسئله دار بودن و قابلیت فراگیری

مسئله را در معروف ترین اقوال فاصله بین موجود تا مطلوب تعریف کرده اند ، یا در بعضی تعاریف به نوعی مشکل ، ریشه مشکل یا یک عارضه نیازمند وارسی دانسته اند . سوال اصلی این است که آیا معیشت اسلامی باید الزاما یک مسئله اجتماعی (به معنای جمعی اعم از سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و...) را حل کند ؟ و آیا باید این روش حل مسئله الزاما نوآورانه باشد و این یعنی عمده پاسخ های کهنه کفاف حل مسائل جامعه کنونی مسلمین را نمیدهد؟

سوالی که بعد از پاسخ آری پیش می آِید این است که حال چنین چیزی چقدر قابلیت تعمیم و فراگیری دارد ؟ یعنی مگر میتوان برای همه چنین چیزی فرض کرد که مشغول به کاری باشند که مسئله اجتماعی حل میکند و آنهم به صورت نوآورانه ؟

البته واضح است که در هر مسیر آرمانی و ایده آلی که تصویر میشود ، طراحی مقصد و هدف کلی (که اینجاموضوعیت داشت) و روش رسیدن به آن یکی نیست . یعنی این "شدن" ، دفعی نیست و اگر شرایط کنونی با آن مقصد مطلوب قرابت ندارد ، دلیل بر رد آن نیست ، اما به هر حال شدنی بودن (کارکرد) مدل ولو به زمان طولانی باید در نظر گرفته شود .

ب - سود اجتماعی وجنبه تربیتی

همانطور که قبلا اشاره شد ، بعضی علما اعتقاد به فضل مشاغل به یکدیگر دارند ، به عنوان مثال هم در دروس اخلاق اقا مجتبی تهرانی ،و هم در جلسات شرح فقه المکاسب حجت الاسلام کشوری پیرامون موضوع مشاغل نهی شده و توصیه شده بحث شده است . آقا مجتبی آنرا دلالتی بر نظر تربیتی اسلام در فضای کاری دانسته اند و میگویند هم نهی از آن مشاغل و هم توصیه به این مشاغل ، بخاطر اثر تربیتی شان بر روح انسان است . در حالی که حجت الاسلام کشوری ادعا میکنند شارع در صدد بیان نظام ارزشی ای برای طبقه بندی مشاغل است و مشاغل بعضا به هم دارای فضل اند. مثلا عمده ترین دلیل توصیه به یک شغل را که مهم ترین ارزش در انتخاب شغل است ، سود اجتماعی میدانند. مثلا استدلال میکنند به این دورایت که اولا ترک تجارت موجب نقصان عقل است و دوما مدارا نیمی از عقل است ، در نتیجه در این روایات عام (روایاتی که به طور کلی حرفه دار بودن و کسب روزی را توصیه میکنند) هم به نظام ارزشی مبتنی بر سود اجتماعی (ارتباطی) دلالت میکنند.

البته عقلا هم میتوان نوعی به این نتیجه رسید ، که این همه توصیه اسلام پیرامون مسئله شغل و معاش ، که نوعا بدیهی قلمداد میشود ، میتواند حاکی از اصالی بودن جایگاه این مفهوم در نظام اقتصادی مد نظر اسلام باشد.

البته هر دو نگاه با هم قابل جمع است که یکی بیشتر به جنبه اجتماعی کار اشاره دارد و آن یکی در مقام توضیح جنبه تربیتی کار بر روح انسان است .(مثلا هر دو بزرگوار از روایات نهی از مشاغل مکروه بحث میکنند)[1]

ج - مقوله مهم واجبات نظامیه

بحث دیگری اینجا قابل بررسی بیشتر است ، این است که حال که جوامع مسلمین به گونه ای شکل گرفته که چنانچه بعضی مشاغل نباشند نظام اجتماعی دچار اشکال میشود. مثلا امروز غسال و قصاب و صراف که از اشتغال به آنها نهی شده است ، بخضی از نیاز های اصلی جامعه را رفع میکنند و بدون آنها زنجیزه تامین شکل نمیگیرد. اگر به مرور زمان بتوان بعضی آنها را از حالت ضغل بیرون آورد اما همه آنها را نمیتوان. مسئله بعدی این است که اگر واجب نظامیه را بپذیریم و بگوییم امر اجتماعی بر امر فردی مقدم است ، آیا ورود به آن مشاغل (ولو به قدر کفاف)کراهتی ندارد؟ این سوالی است که باز البته در علوم فقه و اصول باید آنرا جست که البته اینجا صرفا به اندازه اشاره و طرح سوال بحث شد.

در سطح تاکتیک – شیوه ها

یک نوع نگاه کلی به دین این است که عمدتا در دستورات شرع مقدس قواعد حول روش ها و چگونگی هستند تا حول چیستی و هدفگذاری ، این نگاه اینگونه ادامه میدهد که چندان مهم نیست چیزی که طراحی میکنیم در چه موضوعی باشد و نگاه شارع به این موضوع مسطح است و گویی کار ها از حیث موضوع به هم فضلی ندارند ، اما در روش و چگونگی بسیار قواعد بیشتری وجود دارد (البته منکر توضیه های دین به در موضوع شغل نیست که در بالا بدان اشاره شد).

باری ، مسئله این است که در خود حوزه روش ها (چگونگی) روشی برای تولید دانش (یا فضل بعبارتی) وجود دارد؟ یا اینکه به قاعده شورا نگهبانی (رد مخالفت های محرز با نص) باید عمل کرد! این سوالی است که چه بسا به نظریات علمای اصول بستگی داشته باشد.

البته دیدگاه های دیگری هم وجود دارد که میگوید تمام نظر اسلام در مورد کسب و کار در کتاب مکاسب شیخ نیست ، بلکه چه بسا غرض مصنف نیز همین نبوده.به هر حال این مهم باید در تحقیق مفصل تری پیرامون این مهم بررسی ضورت گیرد.به عنوان مثال حجت الاسلام کشوری در جلسات فقه المکاسب ادعا میکنند ، نظام ارزشی حاکم بر اقتصاد نوین اسلامی باید از طبقه بندی مشاغل و ارز های حاکم بر آن شروع شود (که البته تا حدی شرح داده شد)

کسب و کار اجتماعی و معیشت اسلامی

محمد یونس خالق عنوانی چنین است ، کسب و کار اجتماعی . در واقع کسب و کار هایی که علاوه بر عایدی مالی ( یعنی غیر انتفاعی نیستند) به دنیال حل مسائل اجتماعی اند . یونس خودش اولین بانک جهانی که وام خرد به فقرای منطقه بود را راه انداخت ، بعد ها با نوآوری های اجتماعی که به خرج داد ، با تاسیس کارخانه و... سعی بر اصلاح سوءتغذیه ، ورود به مسائل زیست محیطی و ... در منطقه داشت ، و همه این ها را با کسب و کار ها و تشکل هایی مولد جریان مالی که پایداری ایجای میکنند انجام داد .

سایر مولفه های اثر بخش در سبک زندگی

هر جند ادله فوق الذکر در جهت اثبات کلیدی بودن مسئله معاش (به معنای جریان کسب درامد) در حوزه سبک زندگی است و به تبع در فرایند شکل‌گیری تمدن جدا موثر است ، اما نباید نقش سایر مقولات را نادیده گرفت بلکه باید با نگاهی منظومه وار مقولات و مسائل اقتصادی را به درستی جانشانی کرد.

در واقع باید اقرار کنیم که به طور اجمال میدانیم نظر علمای متاخر جز این بوده است که اقتصاد زیر بناست . برای مثال در جریان نقد مارکسیسم در اوایل انقلاب شهید مطهری و طیف ایشان در مقابل اندیشه های مارکس که اقتصاد را زیر بنا میدانستند.

یکی از اساتید (حوزه پیشرفت و مسائل اجتماعی) در توضیح کلان نظامات اجتماعی میگوید ، دو نظام اصلی وجود دارد ؛ نظامات عدل و نظامات احسان . عمده معادلات بیع و مکاسب در در حوزه نظامات عدل است ، اما انفاق ، صدقه ، تعاون ، رفق و... در حوزه نظامات احسان است . بایستی این دو توامان فربه شود چه بسا دومی اولویت رتبی هم داشته باشد .




...


[1] فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا اَلسَّبَّاءُ فَقَالَ اَلَّذِی یَبِیعُ اَلْأَکْفَانَ وَ یَتَمَنَّى مَوْتَ أُمَّتِی وَ لَلْمَوْلُودُ مِنْ أُمَّتِی أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ اَلشَّمْسُ وَ أَمَّا اَلصَّائِغُ فَإِنَّهُ یُعَالِجُ غَبْنَ أُمَّتِی وَ أَمَّا اَلْقَصَّابُ فَإِنَّهُ یَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ اَلرَّحْمَهُ مِنْ قَلْبِهِ وَ أَمَّا اَلْحَنَّاطُ فَإِنَّهُ یَحْتَکِرُ اَلطَّعَامَ عَلَى أُمَّتِی وَ لَأَنْ یَلْقَى اَللَّهُ اَلْعَبْدَ سَارِقاً أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ أَنْ یَلْقَاهُ قَدِ اِحْتَکَرَ طَعَاماً أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ أَمَّا اَلنَّخَّاسُ فَإِنَّهُ قَدْ أَتَانِی جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ شِرَارَ أُمَّتِکَ اَلَّذِینَ یَبِیعُونَ اَلنَّاسَ

آن مرد خطاب به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله عرض کرد: «سباء» کیست‌؟ فرمودند: او کسى است که کفن مى‌فروشد و مرگ امّت مرا آرزو مى‌کند و این در حالى است که نوزادى از امت من براى من ازآنچه آفتاب بر آن بتابد دوست‌داشتنی‌تر است! و اما زرگر همواره درصدد مغبون کردن امت من است؛ و اما قصاب آن‌قدر ذبح مى‌کند که رحمت از دلش مى‌رود؛ اما گندم فروش، طعام امّت مرا احتکار مى‌کند، اینکه بنده‌اى به‌عنوان دزد باخدا ملاقات کند بهتر از آن است که با او ملاقات کند درحالی‌که چهل روز طعام را احتکار کرده است؛ اما برده‌فروش، جبرئیل نزد من آمد و گفت: اى محمد! بدترینِ امّت تو کسانى هستند که انسان‌ها را مى‌فروشند.

در بخش دوم، حضرت به علت ناپسند بودن هر شغل اشاره می‌کنند که لازم است همه متن باهم گزارش شود تا از ایجاد شبهه جلوگیری شود.

سبک زندگیکسب کارشغلمشاغل
دنبال کننده مسائل اجتماعی و حوزه توسعه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید