در پایان داستان یا هر زمان دیگری، همیشه درد درمان نمییابد. غلبه بر مشکلات یا تبدیل آن به نعمت (شجاعت) یا (قهرمان بودن) نیست.
شجاع بودن یعنی بیدار شدن از خواب در مواجهه با روزی که ترجیح میدهید از خواب بیدار نشوید.
شجاع بودن یعنی حاضر بودن در قلب خود؛ قلبی که شکسته و به میلیونها قطعه مختلف تبدیل شده و هرگز نمیتوان آن را درست کرد.
شجاعت یعنی ایستادن در لبه پرتگاهی که در زندگی شخصی ایجاد شده و رو برنگرداندن از آن، پنهان نکردن ناراحتی خود زیر ماسک کوچک (مثبت فکر کن).
شجاعت یعنی بگذاریم درد آزاد باشد و تمام فضای موردنیازش را اشغال کند.
شجاعت یعنی نقل این داستان.
هم وحشتناک است و هم زیبا.
اینها داستانهایی هستند که ما نیاز داریم.
(کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست - مگان دیواین)