
همسرم باید درآمدش خیلی زیاد باشه.
همسرم فقط مجازه که ۴ روز تو هفته اونم روزی ۳ ساعت کار کنه.
همسرم باید مابقی زمانهای غیرکاریش رو فقط صرف من کنه.
همسرم نباید شغلی داشته باشه که توش ماموریت بیرون از شهر داشته باشه.
همسرم نباید به جمع و مهمونیهایی بره که امکان بردن من نباشه.
همسرم بههیچ عنوان در هیچوقت حق رفتن به سفر بدون من رو نداره.
باید یه روز در میون خونه پدرم بریم.
همسرم نباید مثل پسربچهها به خانوادهش وابسته باشه و در حد سالی دو بار دیدار یه ساعته کفایت میکنه.
خانوادهم به عنوان بزرگتر و کسایی که نگران من و زندگیم هستن حق نظردادن و راهنماییکردن ما رو دارن و ما هم باید حتما بهشون احترام بذاریم.
همسرم باید استقلال فکری داشته باشه و اجازه نده خانوادهش تو زندگیمون دخالت کنن یا نظری بدن.
همسرم باید تحت هر شرایطی همه جا همراهم باشه، حتی توی خرید از سوپری سر کوچه.
من چون عادت دارم دختر مستقلی باشم باید بتونم درآمدم رو فقط خرج خودم کنم.
همسرم حق نداره تو تخت حتی لحظهای پشت به من بخوابه، چون حس تنهایی و طردشدن میگیرم.
اعتقادی به مهریه ندارم ولی چون خانوادهم اعتقاد دارن باید به حرفشون احترام بذاریم و هر تعداد که گفتن مهریه داشته باشم.
همسرم باید در همه حال حواسش و توجهش فقط به من باشه و اگه حتی نیم ساعت بخواد با خودش تنها باشه، احساس تنهایی و بیپناهی میکنم و اذیت میشم.
همسرم باید بپذیره چون تا حالا تو خونه بابام آشپزی نکردم خیلی از من توقع آشپزی و دستپخت خوب نداشته باشه.
درسته که بابام کمکم کرده تا بتونم ماشین خودمو داشته باشم ولی همسرم وظیفه داره برام ماشین بخره.
همسرم باید دوستای پسرم رو بپذیره چون اونا مثل داداشم هستن و همیشه بهم کمک کردن.
از مردایی که سوسولن و بعضی کارا رو بلد نیستن خوشم نمیاد، همسرم باید یه مرد مستقل کامل باشه و بتونه از پس هرکاری بربیاد.
به هر حال من یه دختر مستقل هستم و بیرون از خونه کار میکنم و خسته میشم، همسرم نباید توقع زیادی بابت کارهای خونه از من داشته باشه.