سلول سرطانی فکر میکند خیلی قوی و زرنگ است، که الحق هم هست!
او DNA را بهنفع خود دستکاری میکند، بقیه سلولها را مثل و مال خود میکند، به اعضای دیگر بدن لشکر میکشد، سیستم دفاعی بدن را دور میزند و شکست میدهد.
او از تمام داروها و شیمیدرمانی قسر در میرود و زمانی که فکر میکند قدرت مطلق و فرمانده بدن شده است مرگ، هم او هم میزبانش را به درون قبر میکشاند!
بیچاره فکر میکرد که با غلبه بر میزبانش میتواند پادشاه شود. نمیدانست هرچه دارد از بدن میزبان دارد. او نگاهی به آینده نینداخت که ببیند بعد از پادشاهی چه چیزی انتظار او را میکشد.
آری، او واقعبین نبود! او زندگی را فقط طبق نگاه و فکر خودش میدید.
سرگذشت سلول سرطانی درس عبرتیست برای همه ما!
مثل سلول سرطانی نباشیم…
