امان از این مغز! موقعی که ازش ایده میخوام مثل تنبل درختی نگام میکنه و یه چیزی توی دهنش داره میجوه.
انگار نه انگار همین مغز بود که دیشب موقع خواب با چشمای ترکترک وادارم کرد اون ایده نابش رو بنویسم.
خب لامصب من نمیتونم چند روز بشینم تا تو شب و نصفهشبی خلاقیتت گل کنه!
من نیاز دارم هر لحظه که بخوام بهم ایده نوشتن بدی،
من که بهت فشار زیادی نمیآرم که هی میگی خستهمه.
نه عزیزجان، قبول کن تنبل شدی. استعداد داریا ولی متاسفانه باسنش رو نه!
اینجوری نمیشه، از فردا دیگه زور بالای سرته؛ تا یه نوشته قشنگ بهم تحویل ندی، از غذای هر روزت، از اون فکرا که نشخوار میکنی، دیگه خبری نیست!