پنجشنبه شبه و مثل هر هفته برای بازی دور هم جمع شدیم. ۵ نفریم با بردگیمی که مثل مافیا نقش مخفیه ولی با کارت بازی میشه. بازی، یه کلانتر و یه معاون، دو تا یاغی و یه خائن داره که یاغیها باید کلانتر رو بکشن ولی خائن باید همه نقشها غیر از کلانتر رو بکشه تا توی آخر بازی تنها با کلانتر دوئل کنه و ببره. در کل بازی جالبیه و تفریح ثابت هر هفته ماست.
اتفاق عجیبی که توی یکی از دستها برام افتاد، حمله همتیمی خودم به من که هر دو نقش یاغی رو داشتیم، بود! من که تا حدودی نقش اونو حدس زده بودم از این رفتارش شوکه شدم، وقتی هم که بازی تموم شد فهمیدم که ببببببله! ایشون یار من بوده و هر دومون رو با این کار به کشتن داده! آخه برادر من این چه کاری بود کردی؟!
بعدش به این فکر کردم که اینم میتونه واسه خودش یه تاکتیک جنگی باشه، یه تاکتیک واسه گول زدن دشمن؛ خودتو دوست معرفی کن و از همون اعتمادش ضربه نهایی رو بزن.
ما که باختیم، ولی فکر کنم این تاکتیک توی جنگهای واقعی هم استفاده میشه و اتفاقا برنده هم داره ولی یه برنده کثیف!