ویرگول
ورودثبت نام
Ali Forooghie
Ali Forooghie
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

باران

باران که میبارد همه چیز ثبت میشود. خاطراتم را با باران بهتر به یاد دارم. صدایش همیشه در گوشم افکارم را مثل یک نوازنده ی پیانو مینوازد. صدای جوب های پر آب خیابان ولیعصر، عبور چرخ ماشین ها از چاله‌های آب در خیابان‌ها، صدای ضربه هایش روی شیروانی ویلا در بابلسر، صدای تق تق روی شیشه‌ی ماشین پدر هنگام رفتن به مدرسه. صدای باران هم نوای صدای باران است، بی مثال.

بوی باران را حتما شنیده‌اید، خیابانهای خیس با انبوهی از برگهای زرد، خاطرات قدم زدن از مدرسه تا خانه برایم زنده میشود. با کوله پشتی‌ای پر از کتاب، کلاه کاپشنم را روی سرم میکشیدم و شالم را به توصیه‌ی مادرم دور صورتم میپیچیدم که مبادا سینه پهلو کنم. دویدن زیر باران تا خانه هرچند آنروز دلنشین نبود اما هر لحظه‌اش برایم به زیباترین شکل ممکن ثبت شد.

باران سالهای بعد عوض شد. ریشهایم درآمدند، افکارم درهم تنیدند. اطرافیانم اطرافم نبودند. بزرگتر نه، تنهاتر شده بودم ولی تمام تنهاییم با او برطرف شده بود. همراهی نو که شادی و غمم بود، دانشگاه به جای مدرسه و بابلسر به جای تهران. دیگر باران برایم لحظه‌ی عبور از خیابان برای سوار تاکسی شدن با دوستانم را تداعی نمیکرد، دیگر در خیابانها پیاده زیر باران نبودم. باران در این سالها، زمانی که در ویلا روی تختم منتظر خواب بودم، صدای شیروانی مینواخت و میبارید. زمانی که از دانشکده تا درب دانشگاه با دوستانم پیاده میرفتم میبارید. زمانی که با او در جاده سوار اتوبوس بودم میبارید. زمانی که در کنار ساحل دانشکده قدم میزدیم میبارید. دوری از خانواده و زندگی در شهری کوچک، هرچند آنروز دلنشین نبود اما هر لحظه‌اش برایم به زیباترین شکل ممکن ثبت شد.

روز بارانی دانشگاه
روز بارانی دانشگاه

زمان گذشت و او برخلاف نامش رفت و امروز در خانه پدری به تماشای باران مینشینم. هنوز هم زیباست. کمی غمناک شده و مشابه گذشته نیست، ولی همچنان میبارد و میدانم که هست تا همه چیز را ثبت کند.

اینگونه نمیماند، باران مهربان است. هنوز هم که میبارد منتظر زنده‌شدن خاطراتم در گذشته میمانم. نفسی عمیق میکشم. باید عطر باران تمام مغزم را پر کند تا دوباره حیاط خیس مدرسه و کلاس‌های نمناک دانشکده در ذهنم زنده شود. دوباره پیاده رَوی‌های کوچه برلن با پدر و مادر برای خرید کاپشن در فصل سرما را به یاد بیاورم. دوباره دویدن زیر باران برای رسیدن به اتوبوس‌های دانشگاه با دوستانم را به یاد بیاورم. مطمئنم که دوباره با باران لحظات به یاد ماندنی ثبت میکنم، خدا را چه دیدید، شاید باران امروز را هم به زیباترین نحو ممکن ثبت کند. شاید باران میداند که در کدام روزها ببارد. شاید باران فقط برای من میبارد.

نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل / نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید